معنی پرطاقتی - جستجوی لغت در جدول جو
پرطاقتی
(پُ قَ)
حالت و چگونگی پرطاقت
ادامه...
حالت و چگونگی پرطاقت
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر پرطاقت
پرطاقت
پرتاب و توان، بردبار
ادامه...
پرتاب و توان، بردبار
فرهنگ فارسی عمید
پرطاقت
(پُ قَ)
پرتحمل. حمول. گرانجان. تاب آورنده. مقابل کم طاقت
ادامه...
پرتحمل. حمول. گرانجان. تاب آورنده. مقابل کم طاقت
لغت نامه دهخدا
پرطاوسی
(پَ وو)
رنگ پرطاوسی، سبزی سیر که به طلائی زند. غازماغازی. معرّق. آنکه به رنگ سبز و طلائی زند: مرکب پرطاوسی. و رجوع به طاوسی شود
ادامه...
رنگ پرطاوسی، سبزی سیر که به طلائی زند. غازماغازی. مُعَرَّق. آنکه به رنگ سبز و طلائی زند: مرکب پرطاوسی. و رجوع به طاوسی شود
لغت نامه دهخدا
پرداختی
(پَ)
پرداخته. تأدیه کرده: وجوه پرداختی
ادامه...
پرداخته. تأدیه کرده: وجوه پرداختی
لغت نامه دهخدا
پرطاق
قسمی جامه:
مکن پرطاق والا را منقش
که بنیادش نه بنیادیست محکم.
نظام قاری
ادامه...
قسمی جامه:
مکن پرطاق والا را منقش
که بنیادش نه بنیادیست محکم.
نظام قاری
لغت نامه دهخدا
تصویر پر طاقتی
پر طاقتی
حالت و چگونگی پرطاقت مقابل کم طاقتی
ادامه...
حالت و چگونگی پرطاقت مقابل کم طاقتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پرطاقت
پرطاقت
تاب آورنده گرانجان پر تحمل حمول مقابل کم طاقت
ادامه...
تاب آورنده گرانجان پر تحمل حمول مقابل کم طاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بیطاقتی
بیطاقتی
ناتوانی بی تابی ضعف، بی صبری ناشکیبایی
ادامه...
ناتوانی بی تابی ضعف، بی صبری ناشکیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پر طاقت
پر طاقت
گرانجان
ادامه...
گرانجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پرطاوسی
پرطاوسی
بشکل پرطاوس، سبزی سیر که بطلایی زند غازماغازی معرق، گل پر طاوسی
ادامه...
بشکل پرطاوس، سبزی سیر که بطلایی زند غازماغازی معرق، گل پر طاوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پرطاق
پرطاق
قسمی جامه: (مکن پر طاق والا را منقش که بنیادش نه بنیاد یست محکم) (نظام قاری)
ادامه...
قسمی جامه: (مکن پر طاق والا را منقش که بنیادش نه بنیاد یست محکم) (نظام قاری)
فرهنگ لغت هوشیار
پرپاتی
با آب داغ چیزی را شستن، پر و بال زدن از سر درد و به هنگام
ادامه...
با آب داغ چیزی را شستن، پر و بال زدن از سر درد و به هنگام
فرهنگ گویش مازندرانی