جدول جو
جدول جو

معنی پرطاق - جستجوی لغت در جدول جو

پرطاق
قسمی جامه:
مکن پرطاق والا را منقش
که بنیادش نه بنیادیست محکم.
نظام قاری
لغت نامه دهخدا
پرطاق
قسمی جامه: (مکن پر طاق والا را منقش که بنیادش نه بنیاد یست محکم) (نظام قاری)
تصویری از پرطاق
تصویر پرطاق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرطاقت
تصویر پرطاقت
پرتاب و توان، بردبار
فرهنگ فارسی عمید
(پُ قَ)
پرتحمل. حمول. گرانجان. تاب آورنده. مقابل کم طاقت
لغت نامه دهخدا
(پُ)
نام ولایتی است ازحدود روس... برطاس. و در قاموس نوشته: نام قومی است که رنگ موشان سرخ باشد. (غیاث اللغات) :
دگر گرگ پرطاس را نشکرم
ز پرطاسی روس روبه ترم.
نظامی.
رجوع به برطاس شود
لغت نامه دهخدا
(پُ)
جنسی از موئینه باشد همچو سنجاب و قاقم و بضم اول هم آمده است. (تتمۀ برهان). جامه ای که از پوست روباه پرطاسی دوزند. نوعی از پوستین روباه که از ملک پرطاس پیدا شود. (غیاث اللغات). رجوع به فقرۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
نام محلی و گردنه ای بر کنار راه کرمانشاه و قصر شیرین میان سرحد دیزه و سرپل ذهاب در 704000 گزی طهران که از نقاط مهم نظامی غرب محسوب است و سابقاً عقبۀ حلوان نامیده میشد
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی جزء دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات. سکنۀ آن 250 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، بنشن، چغندر قند، انگور و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(پُ قَ)
حالت و چگونگی پرطاقت
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرطاقت
تصویر پرطاقت
تاب آورنده گرانجان پر تحمل حمول مقابل کم طاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر طاق
تصویر پر طاق
پر تاغ واژه پارسی است گونه ای از جامه
فرهنگ لغت هوشیار