حدث. حدّیث. مکثار. ثرّ. ثرّه. بسیارسخن. بسیارگوی. پرگوی. پرچانه. پرحرف. روده دراز. پرروده: مرا غمز کردند کآن پرسخن به مهر نبی و علی شد کهن. فردوسی. برفتند پیچان لب و پرسخن پر از کین دل از روزگار کهن. فردوسی. چو بشنید کودک ز نوشین روان سرش پرسخن گشت و گویا زبان. فردوسی. کنون آمدی با دلی پرسخن که من نو کنم روزگار کهن. فردوسی. ورا چشم بی آب و لب پرسخن مرا دل پر از دردهای کهن. فردوسی. از آن انجمن شد دلی پرسخن لبان پر ز گفتارهای کهن. فردوسی. دلی پر ز دانش سری پرسخن زبان پر ز گفتارهای کهن. فردوسی. بیامد یکی پرسخن کفشگر چنین گفت کای شاه بیدادگر. فردوسی. ، طویل. دراز. مطوّل: شکسته شد آن مرد جنگ آزمای ازآن پرسخن نامۀ سوفرای. فردوسی
حَدِث. حِدّیث. مِکثار. ثَرّ. ثَرّه. بسیارسخن. بسیارگوی. پرگوی. پرچانه. پرحرف. روده دراز. پرروده: مرا غمز کردند کآن پرسخن به مهر نبی و علی شد کهن. فردوسی. برفتند پیچان لب و پرسخن پر از کین دل از روزگار کهن. فردوسی. چو بشنید کودک ز نوشین روان سرش پرسخن گشت و گویا زبان. فردوسی. کنون آمدی با دلی پرسخن که من نو کنم روزگار کهن. فردوسی. ورا چشم بی آب و لب پرسخن مرا دل پر از دردهای کهن. فردوسی. از آن انجمن شد دلی پرسخن لبان پر ز گفتارهای کهن. فردوسی. دلی پر ز دانش سری پرسخن زبان پر ز گفتارهای کهن. فردوسی. بیامد یکی پرسخن کفشگر چنین گفت کای شاه بیدادگر. فردوسی. ، طویل. دراز. مُطوّل: شکسته شد آن مرد جنگ آزمای ازآن پرسخن نامۀ سوفرای. فردوسی
مخفف چیز، به معنی چیز باشد، (جهانگیری)، مخفف چیز است که آن را به عربی شی ٔ خوانند، (برهان)، و ظاهراً شی ٔ عرب معرب این کلمه است، (یادداشت مؤلف) : مرغ جائی رود که چینه بود نه بجائی رود که چی نبود، سعدی، من این مرد زیرک منش میشناسم اگر چی ندارد بسی چینه آرد، شاه داعی شیرازی (از جهانگیری)، هیچی، هیچ چیز (در تداول عوام = چیز)، هیچ چی به هیچ چی، هیچ چیز به هیچ چیز، در تداول عامه تعبیری است طنز و تعجب و گله آمیز یعنی بدون نتیجه و حاصل، چی چی گفتی ؟ یعنی چه چیز گفتی (در تداول عامه)
مخفف چیز، به معنی چیز باشد، (جهانگیری)، مخفف چیز است که آن را به عربی شی ٔ خوانند، (برهان)، و ظاهراً شی ٔ عرب معرب این کلمه است، (یادداشت مؤلف) : مرغ جائی رود که چینه بود نه بجائی رود که چی نبود، سعدی، من این مرد زیرک منش میشناسم اگر چی ندارد بسی چینه آرد، شاه داعی شیرازی (از جهانگیری)، هیچی، هیچ چیز (در تداول عوام = چیز)، هیچ چی به هیچ چی، هیچ چیز به هیچ چیز، در تداول عامه تعبیری است طنز و تعجب و گله آمیز یعنی بدون نتیجه و حاصل، چی چی گفتی ؟ یعنی چه چیز گفتی (در تداول عامه)