معنی پرسا - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پرسا
پرسا
- پرسا
- پرسیدن، پرسش کردن، سؤال کردن، جویا شدن از حال کسی، خبر گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
پرسا
- پرسا
- صفت فاعلی دائمی. پرسنده. خبرگیرنده. پرسان. سائل
لغت نامه دهخدا
پریا
- پریا
- زیبا چون پری، جمع پری، کبوتر بال شکسته ای که به دنبال آشیانه می گردد
فرهنگ نامهای ایرانی