جدول جو
جدول جو

معنی پرستشگاه - جستجوی لغت در جدول جو

پرستشگاه
جای پرستش و عبادت، معبد، عبادتگاه
تصویری از پرستشگاه
تصویر پرستشگاه
فرهنگ فارسی عمید
پرستشگاه
(پَ رَتِ)
معبد. صومعه. عبادت جای. عبادت گاه
لغت نامه دهخدا
پرستشگاه
معبد، صومعه، عبادتگاه
تصویری از پرستشگاه
تصویر پرستشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
پرستشگاه
((پَ رَ تِ))
معبد، جای عبادت
تصویری از پرستشگاه
تصویر پرستشگاه
فرهنگ فارسی معین
پرستشگاه
پرستشکده، عبادتگاه، معبد
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرستشگری
تصویر پرستشگری
نیایش، عبادت، خدمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخاشگاه
تصویر پرخاشگاه
میدان جنگ، جای جنگ و نبرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرت گاه
تصویر پرت گاه
جای پرت شدن، جای بلند که پایین آن گودال یا دره باشد و انسان در صورت لغزش از آنجا پرت شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستشگر
تصویر پرستشگر
پرستنده، عابد، خادم، خدمتکار، چاکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرورشگاه
تصویر پرورشگاه
محل پرورش، جایی که کودکان بی سرپرست را نگه داری، پرستاری و تربیت می کنند، دارالتربیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستشکده
تصویر پرستشکده
جای پرستش و عبادت، پرستشگاه، برای مثال پرستشکده گشت زان سان که پشت / ببست اندر او دیو را زردهشت (دقیقی - ۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
(رُ تَ)
جای رستن. جای روییدن. منبت. محل روییدن. خله. (یادداشت مؤلف). عرفج. منبت. (از منتهی الارب). منبت شاذ، قیاس منبت است. (منتهی الارب) : تدبیر آسان برآمدن دندان کودکان آن است که ارک او را یعنی آن موضع که رستنگاه دندان بر آن است به چیزهای نرم و چرب می مالند چون پیه مرغ. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
- رستنگاه موی، محل روییدن مو. جای رستن موی: شعیره... گاه بر رستنگاه موی مژه افتد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). مردم شیعه مسح سر از چکاد تا رستنگاه موی پیشانی کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ تِ گَ)
عابد. پرستنده، خادم. چاکر. پرستنده:
ترا صدهزاران پرستشگرند
که از وی (ابن یامین) در آن کار چابکترند.
شمسی (یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
پرخاشگه. میدان جنگ. آوردگاه. آوردگه:
بپرخاشگه جان ستان دیدمت
قوی دست و چابک عنان دیدمت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ تِ کَ دَ / دِ)
عبادتگاه. پرستشگاه. معبد:
پرستشکده گشت از ایشان بهشت
ببست اندرو دیو را زردهشت.
دقیقی.
و ولف این کلمه را پرستشکده با ذال منقوط آورده است
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ تِ گَ)
عبادت. حالت و چگونگی و عمل پرستشگر:
هرچه بدهر آدمی است و پری
نیست مگر بهر پرستشگری.
ای به بطالت چو فرومایگان
چند خوری نعمت حق رایگان.
؟
، خدمت:
پرستشگری راببسته میان
بنزدیک آن تخت شاه جهان.
شمسی (یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَ رِ)
محل پرورش. آنجا که نگاهدارند و پرورش دهند. آنجا که تربیت کنند:
دو پستان که امروز دلخواه اوست
دو چشمه هم از پرورشگاه اوست.
(بوستان).
- پرورشگاه یتیمان، جائی که کودکان یتیم را در آن نگاهداری و پرستاری کنند. دارالایتام
لغت نامه دهخدا
(پَ رِ)
فرودگاه هواپیما
لغت نامه دهخدا
(پَرَ تِ گَهْ)
معبد. پرستشگاه. صومعه. جای عبادت. عبادتگاه. پرستشکده. عبادتخانه:
پرستشگهی بس کنم زین جهان
سپارم ترا آنچه دارم نهان.
فردوسی.
خود اندر پرستشگه آمد چو گرد
بزودی در آهنین سخت کرد.
فردوسی.
پرستشگهش کوه بودی همه
ز شادی شده دور و دور از رمه.
فردوسی.
یکی جای دارم برین تیغ کوه
پرستشگهی نیز دور از گروه.
فردوسی.
پرستشگهی بود تا بود جای
بدو اندرون یاد کرد خدای.
فردوسی.
برآمد درختی از آن جایگاه
ز خون سیاووش فرخنده شاه...
بدی مه بسان بهاران بدی
پرستشگه سوگواران بدی.
فردوسی.
مر آن را میان جهان جای کرد
پرستشگهی زو دلارای کرد.
اسدی.
که هست این پرستشگهی دلپذیر
بتی در وی از رنگ همرنگ قیر.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(پُ سِ)
جای پرسش
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرورشگاه
تصویر پرورشگاه
محل نگهداری و پرورش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستشکده
تصویر پرستشکده
عبادتگاه معبد جای عبادت جای پرستش. جایگاه پرستش پرستشکده پرستشگه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرشگاه
تصویر پرشگاه
فرودگاه هواپیما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتگاه
تصویر پرتگاه
جایی مرتفع که احتمال سقوط از آن رود لغزشگاه مزله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسشگاه
تصویر پرسشگاه
جای پرسش محل سوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستشگر
تصویر پرستشگر
پرستنده عابد، چاکر خادم خدمتکار پرستنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رستنگاه
تصویر رستنگاه
جای روییدن، جای رستن، منبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستشگه
تصویر پرستشگه
پرستشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخاشگاه
تصویر پرخاشگاه
آوردگاه آوردگه میدان جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستشگری
تصویر پرستشگری
نیایش ستایش عبادت، خدمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستشگر
تصویر پرستشگر
((پَ رَ تِ گَ))
عابد، چاکر، خادم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرورشگاه
تصویر پرورشگاه
محل نگه داری و پرورش کودکان بی سرپرست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرتگاه
تصویر پرتگاه
((پَ))
جای بلندی که احتمال پرت شدن از آن وجود دارد
فرهنگ فارسی معین
دارالایتام، دارالتربیه، شیرخوارگاه، یتیم خانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پرستنده، عابد، مترهب، متعبد
فرهنگ واژه مترادف متضاد