جدول جو
جدول جو

معنی پررنج - جستجوی لغت در جدول جو

پررنج
تعب آلود، رنج آمیز، رنج بار، رنج آور
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پررنگ
تصویر پررنگ
آنچه رنگ تند و تیره دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارنج
تصویر پارنج
حق القدم، برای مثال لاجرم عاقبت به پارنجش / هم سلامت دهند و هم گنجش (نظامی۴ - ۵۷۵)، پولی که به مطرب و نوازنده بدهند تا در جشن یا مجلس عروسی حاضر شود
فرهنگ فارسی عمید
(پُ کَ / کُ)
حلوائی با گوز و بادام. (شعوری ج 1 ص 265)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
زری باشد که به شاعران و مطربان و امثال ایشان دهند تا در جشن و میزبانی حاضر شوند و زری را نیز گویند که به اجرت قاصدان دهند. (برهان). پایمزد. حق القدم:
مغنّی را که پارنجی بدادی
بهر دستان کم از گنجی ندادی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پُرْ، رَ)
که رنگ سیر دارد. که رنگ تند دارد. سیر. مقابل کم رنگ: چای پررنگ
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند. واقع در 18هزارگزی شمال بیرجند. سر راه شوسۀ عمومی مشهد به زاهدان. دامنه، معتدل. دارای 72 تن سکنه. آب آن ازقنات. محصول آنجا غلات و میوه. شغل اهالی زراعت و راه آن اتومبیل رو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ / رِ)
غله ای باشد شبیه به گندم لیکن از گندم باریکتر و ضعیف تر است. (برهان). و در رشیدی به فتح اول و کسر ثانی آمده است. رجوع به برنج شود
لغت نامه دهخدا
زری که بشاعران و مطربان دهند تا در جشن و مهمانی حاضر شوند پولی که با جرت قاصدان دهند پایمزد حق القدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرنج
تصویر پرنج
برنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارنج
تصویر پارنج
((رَ))
پای مزد، حق القدم، زری که به شاعران و مطربان دهند تا در جشن و مهمانی حاضر شوند
فرهنگ فارسی معین
تند، سیر
متضاد: رنگ ورورفته، کمرنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد