- پرداد (پسرانه)
- نخستین آفریده
معنی پرداد - جستجوی لغت در جدول جو
- پرداد
- پر عدل بسیار عدل
- پرداد
- پرعدل، پر از عدل و داد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
کمال، رسایی، نام فرشته نگهبان آب، نام ماه سوم از سال شمسی، روز ششم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پنج تن بزرگان درگاه قباد پادشاه ساسانی
نام ماه سوم سال است این ماه آخر بهار است - خرداد ماه جلالی است
پراندوه، پرمحنت
بسیار دان
پرگار
دردناک، پر از درد و رنج
در ترکیب بجای (پردازنده) آید بمعانی ذیل: گوینده. پردازنده سراینده: قصه پرداز داستان پرداز، سازنده تمام کننده: چهره پرداز، تهی کننده خالی کننده: کیسه پرداز، تحریر باریک که گرد تصویر و نقوش مصوران میکشند چنانکه بر تصویر برگ بجای رگهایش خطوط سازند
دارنده پرصاحب پر دارای پر مقابل بی پر
ورم کرده، متورم
در بعض فرهنگها بمعنی پیدا و ظاهر گرفته این بیت فرخی را شاهد آورده اند: بر بساط ملک شرق ازو فاضل تر کس بننشست وکسی کردنتاند پیداد. مصراع اخیر در دیوان فرخی. د. 460 چنین است: کس بنشست و کسی نیز نخواهد استاد و در نسخه بدل: کسی کرد نیارد بیداد و در نسخه بدل لغت نامه نتاند بیداد. مرحوم دهخدا در لغت نامه پس از نقل بیت مذکور نوشته اند: اما گمان نمیکنم درست باشد
بسیار دانا، عاقل و هوشیار، بسیار دان
دردمند، پرغم مثلاً دل پردرد، عضو دردناک
پرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پرگر، بردال، دوّاره، فرکال
ماه پنجم از سال خورشیدی، روز هفتم از هر ماه خورشیدی، برای مثال روز مرداد مژده داد بدان / که جهان شد به طبع باز جوان (مسعودسعد - ۵۴۶)
پردردوغم مثلاً دل پرداغ، شخص بسیار اندوهگین و ماتم زده
چیزی که درون آن را پر از باد کرده باشند، متورم، ورم کرده، کنایه از شخص متکبر، مغرور
پرداختن، برای مثال همیشه به یزدان پرستان گرای / بپرداز دل زاین سپنجی سرای (فردوسی - ۸/۴۱۶)
پسوند متصل به واژه به معنای آرایش کننده مثلاً چهره پرداز، سخن پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای گوینده مثلاً عبارت پرداز، دروغ پرداز، نکته پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای سراینده مثلاً غزل پرداز، نغمه پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای انجام دهنده مثلاً کارپرداز، ناله پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای آفریننده مثلاً هنرپرداز، نوپرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای پرورش دهنده مثلاً جان پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای خالی کننده مثلاً کیسه پرداز، کاسه پرداز، قرابه پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای جلادهنده مثلاً آینه پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای ازمیان برنده مثلاً غم پرداز،
در هنر در نقاشی، خط هایی کوتاه که برای سایه دادن و مشخص ساختن سطح های مختلف کشیده شود،
در علم جغرافیا خط هایی که در نقشه های جغرافیایی برای نشان دادن شیب زمین به کار می رود و اگر شیب تند باشد خط ها ضخیم و نزدیک به هم و اگر شیب ملایم باشد نازک و دورازهم کشیده می شود
پسوند متصل به واژه به معنای آرایش کننده مثلاً چهره پرداز، سخن پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای گوینده مثلاً عبارت پرداز، دروغ پرداز، نکته پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای سراینده مثلاً غزل پرداز، نغمه پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای انجام دهنده مثلاً کارپرداز، ناله پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای آفریننده مثلاً هنرپرداز، نوپرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای پرورش دهنده مثلاً جان پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای خالی کننده مثلاً کیسه پرداز، کاسه پرداز، قرابه پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای جلادهنده مثلاً آینه پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای ازمیان برنده مثلاً غم پرداز،
در هنر در نقاشی، خط هایی کوتاه که برای سایه دادن و مشخص ساختن سطح های مختلف کشیده شود،
در علم جغرافیا خط هایی که در نقشه های جغرافیایی برای نشان دادن شیب زمین به کار می رود و اگر شیب تند باشد خط ها ضخیم و نزدیک به هم و اگر شیب ملایم باشد نازک و دورازهم کشیده می شود
ماه پنجم هر سال شمسی، هفتمین روز هر ماه شمسی: روز مرداد مژده داد بدان که جهان شد بطبع باز جوان. (مسعود سعد)
((خُ))
فرهنگ فارسی معین
نام یکی از امشاسپندان و ایزد موکل بر آب، ماه سوم از سال شمسی، نام روز ششم از هر ماه خورشیدی
ماه سوم از سال خورشیدی، ماه آخر بهار، روز ششم از هر ماه خورشیدی
باز گرداندن
فردا
فردا، روز بعد از امروز، روز قیامت، زمان آینده، آینده