جدول جو
جدول جو

معنی پرخواستار - جستجوی لغت در جدول جو

پرخواستار
(پُ خوا / خا)
کسی که خواستار بسیار دارد
لغت نامه دهخدا
پرخواستار
آنکه خواستار بسیار دارد
تصویری از پرخواستار
تصویر پرخواستار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرخواسته
تصویر پرخواسته
صاحب مال و ثروت بسیار، دارای زر و سیم بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواستار
تصویر خواستار
متقاضی، خواهنده، خواهان، طلب کننده، واسطه، شفیع، برای مثال بریدند سر زآن تن شاهوار / نه فریادرس بود و نه خواستار (فردوسی - ۲/۳۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
(پُ خوا / خا)
حالت و چگونگی پرخواستار. چگونگی آنکه خواستار بسیار دارد
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
که طالب نیست. که خواستار نیست. که نمی خواهد. مقابل خواستار. رجوع به خواستار شود
لغت نامه دهخدا
(پُ خوا / خا تَ/ تِ)
غنی. ثروتمند. پرثروت:
ورا گشت آن شاهی آراسته
جهان گشت پرداد و پرخواسته.
فردوسی.
بدین سال گنج تو آراسته ست
که پرزر و سیمست و پرخواسته ست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرخواستاری
تصویر پرخواستاری
حالت و چگونگی پر خواستار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخواستار
تصویر ناخواستار
آنکه طالب نیست آنکه نخواهد مقابل خواستار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخواسته
تصویر پرخواسته
غنی، ثروتمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواستار
تصویر خواستار
احضار، دادخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخواسته
تصویر پرخواسته
((پُ. خا ت ِ))
بسیار مال، ثروتمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواستار
تصویر خواستار
((خا))
خواهنده، طلب کننده، طالب زناشویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخواستگر
تصویر درخواستگر
داوطلب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خواستار
تصویر خواستار
متقاضی
فرهنگ واژه فارسی سره
خواهان، خواهنده، راغب، طالب، متقاضی، مسئلت، مستدعی، خواستگار
متضاد: گریزان، نفور
فرهنگ واژه مترادف متضاد