جدول جو
جدول جو

معنی خواستار

خواستار((خا))
خواهنده، طلب کننده، طالب زناشویی
تصویری از خواستار
تصویر خواستار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با خواستار

خواستار

خواستار
متقاضی، خواهنده، خواهان، طلب کننده، واسطه، شفیع، برای مِثال بریدند سر زآن تن شاهوار / نه فریادرس بود و نه خواستار (فردوسی - ۲/۳۸۰)
خواستار
فرهنگ فارسی عمید

خواستار

خواستار
خواهان، خواهنده، راغب، طالب، متقاضی، مسئلت، مستدعی، خواستگار
متضاد: گریزان، نفور
فرهنگ واژه مترادف متضاد

خواستگار

خواستگار
کسی که دختر یا زنی را برای زناشویی بخواهد و با او صحبت کند، خواهان، خواهنده
خواستگار
فرهنگ فارسی عمید