جدول جو
جدول جو

معنی پرخشم - جستجوی لغت در جدول جو

پرخشم
سخت خشمناک، غضبناک، پرتوپ وتشر
تصویری از پرخشم
تصویر پرخشم
فرهنگ فارسی عمید
پرخشم
غضبناک، خشمناک
تصویری از پرخشم
تصویر پرخشم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرپشم
تصویر پرپشم
دارای پشم یا موی بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخم
تصویر پرخم
پرشکن، پر پیچ و تاب مثلاً زلف پرخم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخش
تصویر پرخش
کفل، سرین، کفل و ساغری اسب و استر، پرخچ، فرخش، برای مثال بور شد چرمۀ تو از بس خون / که زدش بر پرخش و بر پهلو (مسعودسعد - لغتنامه - پرخش)
شمشیر، تیغ، برای مثال پرخشش به کردار تابان درخشی / که پیچان پدید آید از ابر آذر (لغتنامه - پرخش)
فرهنگ فارسی عمید
خشمناک خشمگین غضبناک، پر توپ و تشر پرپر خاش. یا پر خشم بودن، خشمگین بودن غضبناک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریشم
تصویر پریشم
ابریشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخش
تصویر پرخش
پرخچ، شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخش
تصویر پرخش
((پَ رَ))
سرین اسب و استر، شمشیر، تیغ
فرهنگ فارسی معین