جدول جو
جدول جو

معنی پرحوصله - جستجوی لغت در جدول جو

پرحوصله
کسی که صبر و بردباری بسیار دارد، شکیبا، بردبار، برای مثال تهیدست مردان پرحوصله / بیابان نوردان بی قافله (سعدی۱ - ۱۰۳)
تصویری از پرحوصله
تصویر پرحوصله
فرهنگ فارسی عمید
پرحوصله
(پُ حَ صَ لَ / لِ)
مقابل کم حوصله. شکیبا. حمول. صبور. صابر. بردبار. متحمل:
تهیدست مردان پرحوصله
بیابان نوردان بی قافله.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
پرحوصله
شکیبا، صبور، بردبار
تصویری از پرحوصله
تصویر پرحوصله
فرهنگ لغت هوشیار
پرحوصله
شکیبا
تصویری از پرحوصله
تصویر پرحوصله
فرهنگ واژه فارسی سره
پرحوصله
بردبار، پرتحمل، پرشکیب، پرطاقت، حمول، شکیبا، صابر، صبور
متضاد: کم حوصله، ناشکیبا
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرحوصلگی
تصویر پرحوصلگی
شکیبایی، بردباری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حوصله
تصویر حوصله
صبر، تحمل، بردباری، در علم زیست شناسی چینه دان پرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرحاصل
تصویر پرحاصل
پربار، پربر، درخت یا زمین که حاصل بسیار بدهد
فرهنگ فارسی عمید
(حَ صَ لَ / لِ)
که شکیبایی و بردباری مور را دارد. که حوصلۀ موردارد. که مانند مور صبور و بردبار است:
با آنکه مورحوصله و دیوگوهرم
هم مرغ او شوم که سلیمان شناسمش.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(رَ لَ)
رحول. ستور بارکش. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به رحول شود
لغت نامه دهخدا
(پُ صِ)
درخت، زمین پرحاصل، که بسیار بار آورد. که بسیار حاصل آورد. که بسیار بر دهد
لغت نامه دهخدا
(پُ لَ / لِ)
مکار. آب زیرکاه. محیل. گربز. نیرنگ باز. نرم بر. (برهان). نرمه بر. ریمن. فریبنده. دغا. دغل. دغول. داغول. دوال باز. دوالک باز. فسونگر. کنوره. کنبوره: قضا آمده بود وحال این مرد پرحیله پوشیده ماند. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(پُ حَ صَ لَ / لِ)
شکیبائی. صابری. بردباری. شکیب. مقابل کم حوصلگی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرحیله
تصویر پرحیله
نیرنگ باز، مکار، دغل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحوله
تصویر رحوله
شتر بارکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باحوصله
تصویر باحوصله
بردبار شکیبا خویشتندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیحوصله
تصویر بیحوصله
شتابزده ناشکیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر حوصله
تصویر پر حوصله
بردبار که صبر و شکیبایی بسیار دارد بردبار صابر حمول متحمل
فرهنگ لغت هوشیار
چینه دان مرغ ژاغر، بردباری شکیبایی تحمل. چینه دان کراز نیخشادش ژاغر شکانک، تاب پروا (فرهنگ نایینی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوصله
تصویر حوصله
((حُ صَ لِ))
چینه دان مرغ، صبر و تحمل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باحوصله
تصویر باحوصله
((حُ صَ لِ))
شکیبا، باصبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حوصله
تصویر حوصله
دل ورس
فرهنگ واژه فارسی سره
پربار، پرثمر، سودآور، پرمحصول، حاصلخیز
متضاد: بی حاصل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بردبار، پرشکیب، حمول، شکیبا، صبور
متضاد: بی حوصله، عجول
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بردباری، حلم، شکیب، تحمل، شکیبایی، صبر
متضاد: ناشکیبایی، حال، آمادگی، ذوق، دماغ، مجال، ظرفیت، گنجایش، چینه دان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گریه با درد و از ته دل
فرهنگ گویش مازندرانی