جدول جو
جدول جو

معنی پرتوشک - جستجوی لغت در جدول جو

پرتوشک
خزانه ی شالی زار که در اثر کود بسیار، خاک آن نرم شده و مناسب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرستوک
تصویر پرستوک
(دخترانه)
پرستو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرستوک
تصویر پرستوک
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
بلوایه، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرگوشک
تصویر خرگوشک
گلی با برگ های بزرگ و پهن شبیه گوش خرگوش و پرزهایی مانند پرز ماهوت و گل هایی زرد رنگ و گلبرگ هایی سست، گل ماهوتی، ماهور، گل ماهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
گوشت دار، فربه، چاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتوان
تصویر پرتوان
پرطاقت، پرنیرو، سخت، شدید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برتاشک
تصویر برتاشک
بومادران، گیاهی خودرو با شاخه های باریک، برگ های ریز بریده و گل های سفید یا زرد چتری که مصرف دارویی دارد، قیصوم، بوماران، فاخور، ژابیژ، علف هزاربرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برتاشک
تصویر برتاشک
بو مادران بوی مادران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرگوشک
تصویر خرگوشک
خرگوش کوچک، بار هنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتوقع
تصویر پرتوقع
آنکه توقع بسیار داردبسیار متوقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتوان
تصویر پرتوان
پر طاقت، پر نیرو
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای از رده گنجشکان جزو راسته شکافی نوکان که شامل 80 گونه میشود و در سراسر کره زمین پراکنده اند این پرنده دارای دم بلند و دو شاخه و منقار نسبه پهن و سه گوش میباشد. جثه اش کمی از گنجشک بزرگتر است و دارای پرواز سبک و سریعی است و بهمین مناسبت دارای بالهای مناسب و مساعد برای پرواز مدتهای متمادی در هوا میباشد. پرستو غذای خود را حین پرواز در هوا جستجو میکند و از حشرات (از قبیل مگسهاو پشه ها و پروانه ها) تغذیه مینماید و اکثر صبحها (طلوع آفتاب) برای تغذیه از لانه خارج میشود. پرنده ایست مانوس با انسان و اکثر لانه اش را در آبادیها در داخل اطاقها و شکافهای دیوار نزدیک لبه بام و گاهی تنه درختان بنا میکند. این پرنده جزو پرندگان مهاجر است و فصول سرد را بنقاط گرمتر مهاجرت میکند و بمحض شروع بهار بمحل اول خود و غالبا بهمان لانه سابق بر میگردد. پرنده ایست بسیار مفید و حشرات موذی را از بین میبرد و ضمنا بی آزار و زیباست چلچله زازال ابابیل بلوایه پیلوایه پرستوک خطاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرگوشک
تصویر خرگوشک
((خَ شَ))
بارهنگ، گیاهی با ساقه های نازک وبرگ های بیضی شکل، بلندیش تا نیم سانتی متر می رسد، دانه های ریز و لعاب دار دارد که خاصیت نرم کننده و ملین دارد، بارتنگ، چرغول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرگوشک
تصویر خرگوشک
آذان الارنب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرتوزا
تصویر پرتوزا
رادیو اکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
Beefy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
musclé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ادرار جهت پیشاب به هنگام خروج از بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشیدن آب به اطراف هنگام جوشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بسیار کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
بخار غلیظی که از ریختن آب روی خاکستر گرم به هوا برخیزد
فرهنگ گویش مازندرانی
بافشار، پرشتاب، فوران، بوی تند گند و تعفن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
musculoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
मांसपेशीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
berotot
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
มีกล้าม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
gespierd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
musculoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
muscoloso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
肌肉发达的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
umięśniony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
мускулистий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
muskulös
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
мускулистый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
שרירי
دیکشنری فارسی به عبری