جدول جو
جدول جو

معنی پرتقالی - جستجوی لغت در جدول جو

پرتقالی
رنگ زرد شبیه رنگ پرتقال، پرتقال فروش
تصویری از پرتقالی
تصویر پرتقالی
فرهنگ فارسی عمید
پرتقالی(پُ تُ)
منسوب به کشور پرتقال، رنگی زرد که اندکی به سرخی زند
لغت نامه دهخدا
پرتقالی
منسوب بکشور پرتقال (پرتغال)، رنگ زرد چون رنگ پرتقال (میوه)، پرتقال فروش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرتغالی
تصویر پرتغالی
از مردم پرتغال، تهیه شده در پرتغال، زبانی از شاخۀ زبان های رومیایی (لاتین) که در پرتغال و برزیل بدان سخن می گویند، پرتگالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتگالی
تصویر پرتگالی
نوعی شراب پرتغالی، برای مثال حریف آن مسیحا مشربم کز ساغر عشرت / به ترسا زاده ای نوشد شراب پرتگالی را (فیضی - لغتنامه - ترسازاده)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتقال
تصویر پرتقال
میوه ای گرد و نارنجی رنگ از نوع مرکبات که ویتامین های b و c، آهن، کلسیم، اسید مالیک، اسید تارتریک و اسید سیتریک دارد
فرهنگ فارسی عمید
(پُ تُ یا تِ)
نوعی از مرکبات به هیأت نارنج لیکن خوش طعم و شیرین و در ولایات ساحلی خزر بسیار باشد و هر درخت آن 300 تا 500 بار آرد
لغت نامه دهخدا
(پُ تُ)
کشور پرتقال، نام قدیم آن لوزی تانی و یکی از کشورهای جنوبی اروپاست و در مغرب شبه جزیره ایبری واقع است و سرحدات آن از مشرق و شمال اسپانیا و از مغرب و جنوب اقیانوس اطلس است و 88740 هزارگزمربع مساحت و 6500000 تن سکنه دارد. پایتخت آن لشبونه (لیسبون) است که در کتب اسلامی گاهی بتصحیف اشبونه نیز نامند و از بلاد عمده آن پورتو (پرت ) و ستوبال و براگا و ک امبر است. رودهای بزرگ آن دور و مینه و تاج و کوههای آن که جزو رشته جبال ایبری است عبارت است از کابرئیرا و مارائو و استرلا و آلگارو و منشیک. این کشور سابقاً به ایالاتی بنام آلگارو و آلمتژو و استرمادور و بئیرا و تراس اس منت و دور و مینه مقسوم بود لکن اکنون به نواحی کوچکتری قسمت شده است. پرتقال کشوری است زراعتی دارای تاکستانهای کثیره و صیدماهی فراوان و جنگلهای چوب پنبۀ بسیار دارد. مهاجرنشین های پرتقال از بقایای امپراطوری پهناوری است که امروز شامل نواحی ذیل است: در افریقا گنگبارهای آسر و مادر و رأس الاخضر گینۀ پرتقال و آنگولا و موزامبیک. و در آسیا: چند بندر در هندوستان از قبیل گوآودویو و دامائو و بندر ماکائو در چین و در اقیانوسیه، نیمی از جزیره تیمر. وضع طبیعی این کشور باعث شد که از حیث جریان تاریخی میان آن و سایر نواحی شبه جزیرۀایبری جدائی افکند و این حال پایدار بود تا آنکه هانری لژن که از شاهزادگان کاپسین بود از شوهر مادر خود آلفونس (ادفونش) ششم پادشاه کاستیل امارت سرزمین میانه مینه و موندگ یافت (1095 میلادی) پسر او آلفونس اول (1114-1185) در سال 1136 بسلطنت انتخاب شد و از این پس پرتقال بحدود فعلی خویش رسید و سپس دینیز (1279-1325 میلادی) دانشگاه لشبونه را ایجاد کرد و در پادشاهی نسق و نظمی نیکو پیداکرد. سلسله ای که هانری جوان ایجاد کرده بود بسال 1383 میلادی از میان برفت و سلسلۀ داویز جای آنرا گرفت. نخستین پادشاه این سلسله ژان اول بود و این سلسله به سال 1580 میلادی منقرض شد. در دورۀ این سلسله کاستیلیان شکست یافتند (آلجوبار تا سال 1385) و دولت پرتقال در افریقا متصرفاتی بدست آورد و ملاحان لوزیتانی در هندوستان امپراطوری مهاجرنشین نیرومندی پس از عبور از دماغۀ امیدنیک (1497) تأسیس کردند. نتیجۀ شکست سباستین در آلکازار (القصر) کبیر (1578) آن شد که پرتقال تحت اطاعت فیلیپ دوم درآید. و بعلت حمایت فرانسه خاندان براگانس سلطنت پرتقال را بدست آوردند و از1640 تا 1910 حکومت کردند. سلسلۀ جدید نسبت به عهدنامۀ متوئن که در سال 1703 منعقد شده بود در قبال انگلستان با وجود مساعی مارکی د پومبال منافع پرتقال را نتوانست حفظ کند و همچنین هنگامی که ناپلئون از پرتقالیان درخواست که بنادر خود را بروی انگلیسیان سدکنند از این کار خودداری کردند و بهمین جهت سپاهیان فرانسه آنرا اشغال کردند و ژان ششم به برزیل گریخت و سپس بسال 1821 به لشبونه بازگشت. سال بعد برزیل استقلال خود را اعلام کرد. در سال 1833 حکومت قانونی و مشروطه در پرتقال برقرار شد و در سال 1910م. خاندان براگانس از سلطنت پرتقال محروم گردید و جمهوریت در آن کشور برقرار گشت. نام پرتقال را در متون فارسی گاه پرتکال و پرتگیس (غیاث اللغات) هم آورده اند و در منظومۀ ’جنگنامۀ کشم’ از قدری شاعر که راجع است به دست اندازی پرتقالیان از سال 1030 هجری قمری بجزیره قشم و حوالی هرمز و جنگ امام قلیخان بیگلربیگی فارس با آنان این اسم (پرتگال) ضبط شده است مثلاً در این بیت:
چو الف و ثلاثین بد از هجر سال
بیامد یکی لشکر از پرتگال.
رجوع به جرون و هرمز (جزیره) و قدری و امامقلی خان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرتغالی
تصویر پرتغالی
منسوب به پرتغال پرتغالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتقال
تصویر پرتقال
نوعی از مرکبات خوش طعم و شیرین شبیه نارنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
هرچیز منتقل شده، چکهای انتقالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتوانی
تصویر پرتوانی
حالت و چگونگی پرتوان
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب و مربوط به پرشکال پشکالی برساتی: هوای پرشکالی. (گهی ابرترو گاهی ترشح گونه گه باران بیا در چشم من بنگر هوای پر شکالی را) (طالب آملی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
منسوب به انتقال، چک های انتقالی، منتقل شده، تغییر یافتن محل کار یک کارمند و منتقل شدن او از جایی به جای دیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرتقال
تصویر پرتقال
((پُ تِ))
درختی است از تیره مرکبات ویژه مناطق مرطوب. میوه آن کروی، آبدار، شیرین و سرشار از ویتامین ث می باشد و دارای پوست نارنجی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرتقال
تصویر پرتقال
پرتغال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
Transitional, Transitionally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
transitionnel, de manière transitionnelle
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پرتقال
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
Übergangs-, übergangsweise
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
перехідний , перехідно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
przejściowy, przejściowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
过渡的 , 过渡性地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
transicional, de forma transitória
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
transizionale, in modo transitorio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
transicional, transicionalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
переходный , переходно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
overgangs-, overgangsmatig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
เปลี่ยนผ่าน , ชั่วคราว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
transisional, secara transisi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
संक्रमणकारी , संक्रमणकालीन रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
המעברי , באופן מעבר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
移行的な , 過渡的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
전환기의 , 과도기적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
geçiş, geçiş sürecinde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی