جدول جو
جدول جو

معنی پربکشیین - جستجوی لغت در جدول جو

پربکشیین
به دور محوطه یا مکانی پرچین موقتی ایجاد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پر کشیدن
تصویر پر کشیدن
پر باز کردن، پرواز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرکشیدن
تصویر پرکشیدن
پر زدن پرواز کردن، نهایت اشتیاق را داشتن: دلم برای او پر میکشید
فرهنگ لغت هوشیار
دزدکی نگاه کردن، سرک کشیدن، نوشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پر شدن، لبریز شدن، فراوان بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
برداشتن مقداری از چیزی، دلخور بودن، به طرف خود کشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
تهدید کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
۲به مرحله ی بذر دهی رسیدن گیاهانی مانند کاهو اسفناج ۲رشد
فرهنگ گویش مازندرانی
بیرون آوردن چیزی از جایی
فرهنگ گویش مازندرانی
به ثمر رسیدن، متر کردن، جلوگیری از ارتکاب عمل خلاف
فرهنگ گویش مازندرانی
تلاش بی حد به خرج دادن، نهایت کوشش را مبذول داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
انکار کردن، منکر شدن به صورت تعمدی، جر و بحث کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خاصیت کش آمدن عسل و شیره به هنگام برداشتن آن، بند انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
جلو کشیدن، کسی را جهت پرسش درباره ی موضوعی خاص نزد خود فرا
فرهنگ گویش مازندرانی
پرواز کردن، برخاستن پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
قطع ارتباط کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
آه سرد کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رگ به رگ شدن، ضرب دیدگی، گرفتگی عضله، تحمل کردن، وزن کردن، نقاشی کردن، به جانب خود کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی