جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پر کشیدن

در کشیدن

در کشیدن
پایین کشیدن پایین انداختن، رکاب کشیدن حرکت کردن، بسر کشیدن نوشیدن شراب و مانند آن، جذب کردن، یا دم در کشیدن ساکت شدن، محو کردن نابود ساختن، با سپاه حرکت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پره کشیدن

پره کشیدن
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار

پس کشیدن

پس کشیدن
بعقب کشیدن خم کردن سرش را پس کشید، بعقب باز گشتن بقهقرا رفتن
پس کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پره کشیدن

پره کشیدن
صف کشیدن، ایستادن گروه سوار و پیاده در یک امتداد
پره کشیدن
فرهنگ فارسی معین

سر کشیدن

سر کشیدن
سرکشی کردن، سر زدن، آشامیدن چیزی با قدح یا پیاله، به سر کشیدن
سر کشیدن
فرهنگ فارسی عمید

گر کشیدن

گر کشیدن
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، شُعلِه زَدَن، گُر زَدَن، اِشتِعال، اِلتِهاب، تَوَقُّد، تَلَهُّب، ضِرام، اِضطِرام
گر کشیدن
فرهنگ فارسی عمید