جدول جو
جدول جو

معنی پربرگ - جستجوی لغت در جدول جو

پربرگ
گیاهی که برگ بسیار دارد، بسیار برگ، کسی که ساز و سامان و توشۀ بسیار دارد
تصویری از پربرگ
تصویر پربرگ
فرهنگ فارسی عمید
پربرگ
(پُ بَ)
درخت پربرگ، وریق. وریقه. بسیاربرگ، بسیار رخت و کالا
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پربر
تصویر پربر
درختی که میوۀ بسیار دارد، پرمیوه، پربار، پرثمر
پرپهنا، پهن، عریض
فرهنگ فارسی عمید
(پُ بَ)
حالت و چگونگی پربرگ، بسیار رختی. بسیار کالائی
لغت نامه دهخدا
(پِ لُ بِ)
بلده ای در آلمان به ایالت پروس بر ساحل رود استه پنیتز از روافد رود الب. دارای 8200 تن سکنه. و آن کرسی ناحیه ای به همین نام است
لغت نامه دهخدا
(سَ بَ)
در قمار، مقابل ته برگ. آنکه در قمار ورق اول او راست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پُ بَ)
درخت پربر، پربار. بسیاربار. بسیاربر
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر برگ
تصویر پر برگ
بسیار برگ وریق، بسیار رخت و کالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پربر
تصویر پربر
پهن، عریض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربرگ
تصویر سربرگ
((~. بَ))
کاغذی که نام و مشخصات یک مؤسسه یا شخص بر بالای آن چاپ شده است، بخش بالایی و جدا شدنی ورقه های امتحانی که امتحان شونده نام و مشخصات خود را بر آن می نویسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سربرگ
تصویر سربرگ
عنوان
فرهنگ واژه فارسی سره