جدول جو
جدول جو

معنی پرآواز - جستجوی لغت در جدول جو

پرآواز
(پُ)
پربانگ. پرغلغله. پرهیاهو. و اغلب با شدن و گشتن و کردن ترکیب شود:
در کلبۀ نامور باز کرد
ز داد و ستد دژ پرآواز کرد.
فردوسی.
بشبگیر شاه یمن بازگشت
ز لشکر جهانی پرآواز گشت.
فردوسی.
کنون نام نیکت به بد بازگشت
ز من روی گیتی پرآواز گشت.
فردوسی.
بدو رای زن گفت اکنون گذشت
از اینکار گیتی پرآواز گشت.
فردوسی.
پس آگاهی آمد ز چین و ختن
وز افراسیاب اندر آن انجمن
که فغفور چین با وی انبازگشت
همه کشور چین پرآواز گشت.
فردوسی.
ز هیتالیان سوی اهواز شد
سراسر جهان زو پرآواز شد.
فردوسی.
چو کوه از تبیره پرآواز گشت
بترسید و آن جانور بازگشت.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرآویز
تصویر سرآویز
(دخترانه)
آنچه به سر می آویزند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پریناز
تصویر پریناز
(دخترانه)
دارای ناز و کرشمه ای چون پری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
پر گشودن و پریدن پرندگان، پرش، پریدن و حرکت کردن در هوا، کنایه از مسافرت کردن با هواپیما، تخته های نازک و باریک به درازی نیم متر که در پوشش خانه بر روی تیرهای سقف، نزدیک به هم می چینند و روی آن ها پوشال یا حصیر می اندازند
پرواز کردن: پریدن، حرکت کردن پرنده یا هواپیما در آسمان، مسافرت کردن با هواپیما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرآوازه
تصویر پرآوازه
پربانگ، پرهیاهو، بسیار معروف و مشهور
فرهنگ فارسی عمید
(پُ زَ / زِ)
پرآواز. و پرآوازه شدن، مشهور و مشتهر گشتن:
بدو رای زن گفت اکنون گذشت
ازاین کار گیتی پرآوازه گشت.
فردوسی.
درخت کهن میوۀ تازه داشت
که شهر از نکوئی پرآوازه داشت.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
بهوا رفتن با بال مانند مرغان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر آواز
تصویر پر آواز
پر غلغله، پر هیاهو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
((پَ))
پرش، پریدن، تخته های باریکی که روی سقف کنار هم می چینند و حصیر یا پوشال را روی آن می اندازند
فرهنگ فارسی معین
اسم ورسم دار، اسمی، بنام، شهره، شهیر، مشهور، معروف، نامور
متضاد: گمنام
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پاریدن، پار، پرش، پریدن، طیران، مطار، سیر، عروج
متضاد: نزول
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
رحلة جويةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
Flight
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
vol
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سنجاقک، از نام های سگ
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
voo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
полет
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
Flug
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
політ
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شناوری، پرواز
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
پرواز
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
বিমানযাত্রা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
ndege
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
비행
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
volo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
飛行
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
טיסה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
उड़ान
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
lot
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
การบิน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
vlucht
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
飞行
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
vuelo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پرواز
تصویر پرواز
penerbangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی