مصدر دوم پذیرفتن. قبول. پذیرفتاری. تعهّد. تقبّل. فرمانبرداری. (برهان) : و به بخارا شدند (یعنی حسین طاهر و عبداﷲ صابونی) و امیر خراسان را پذیرشها کردند به مالهاء بزرگ. (تاریخ سیستان). بدادو دهش دل بیارای ورای پذیرش کن از نیکوی با خدای. اسدی. خردمند رو از پذیرش نتافت بغوّاصی در بدریا شتافت. نظامی
مصدر دوم پذیرفتن. قبول. پذیرفتاری. تعهّد. تقبّل. فرمانبرداری. (برهان) : و به بخارا شدند (یعنی حسین طاهر و عبداﷲ صابونی) و امیر خراسان را پذیرشها کردند به مالهاء بزرگ. (تاریخ سیستان). بدادو دهش دل بیارای ورای پذیرش کن از نیکوی با خدای. اسدی. خردمند رو از پذیرش نتافت بغوّاصی در بدریا شتافت. نظامی