جدول جو
جدول جو

معنی پذرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

پذرفتن
برداشتن قبول کردن تقبل استقبال پذیرفتن: مقابل رد کردن، متقبل شدنملتزم شدن بذمه گرفتن تعهد کردن: (برکن الدوله نوشت و مالی بی اندازه بپذیرفت که هر سال بدهد) (مجمل التواریخ)، قبول کردن قبولی نوشتن، قبول شدن نذر و مانند آن: (نشان پذیرفتنش (پذیرفتن قربانی) آن بدی - که از آسمان آتشی آمدی) (یوسف و زلیخا منسوب بفردوسی)، قبول باصطلاح منجمان مقابل رد: (اگر چنانست که میان ایشان قبول و پذیرفتن بود یاسفلی اندروتد بود یا هر دو باو تاد یامایلی اوتاد باشند عاقبت این ردبصلاح باز آید) (التفهیم 493) -6 انفعال تاء ثر، اقرار کردن اعتراف کردن، سپاس گزاشتن شکر کردن، مستجاب کردن استجابت اجابت، جایز شمردن، -11 فرمانبرداری کردن مطاوعت. یا پذیرفتن از کسی. قول دادن باو عهد کردن با او. یا پذیرفتن پند (گفتار سخن نصیحت) پیروی کردن شنودن نیوشیدن اطاعت کردن اجابت کردن، یا پذیرفتن پوزش. در گذشتن از گناه عفو کردن گناه
فرهنگ لغت هوشیار
پذرفتن
پذیرفتن، قبول کردن، اجابت کردن، بر عهده گرفتن، کسی را نزد خود بار دادن، پذیرایی کردن
تصویری از پذرفتن
تصویر پذرفتن
فرهنگ فارسی عمید
پذرفتن
((پَ رُ تَ))
پذیرفتن
تصویری از پذرفتن
تصویر پذرفتن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پذرفتنی
تصویر پذرفتنی
قبول کردنی، پذیرفتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
قبول کردن، برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
قبول کرده مقبول پذرفته، آنچه بر عهده گرفته باشند آنچه تقبل کرده باشند، مستجاب (دعا)، صورت مقابل پذیرا هیولی: (و هر پذیرایی که بپذیرفته ای هستی وی تمام شود آن پذیرا را هیولی خوانند... و آن پذیرفته را که اندروی بود صورت خوانند) (دانشنامه علائی. الهی) یا پذیرفته بودن، بر عهده گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
قبول کردن، اجابت کردن
بر عهده گرفتن
کسی را نزد خود بار دادن، پذیرایی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
((پَ رُ تَ))
برداشتن، قبول کردن، به عهده گرفتن، استجابت، اقرار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
Accept, Admit, Undertake
دیکشنری فارسی به انگلیسی
принимать , признавать , предпринимать
دیکشنری فارسی به روسی
akzeptieren, zugeben, unternehmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
приймати , визнавати , брати на себе
دیکشنری فارسی به اوکراینی
akceptować, przyznać, przedsięwziąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
接受 , 承认 , 承担
دیکشنری فارسی به چینی
aceitar, admitir, empreender
دیکشنری فارسی به پرتغالی
accettare, ammettere, intraprendere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
aceptar, admitir, emprender
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
accepter, admettre, entreprendre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
accepteren, toegeven, ondernemen
دیکشنری فارسی به هلندی
ยอมรับ , ยอมรับ , รับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
menerima, mengakui, melakukan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
يقبل , يقبل , تحمّل
دیکشنری فارسی به عربی
स्वीकार करना , करना
دیکشنری فارسی به هندی
לקבל , להודות , לבצע
دیکشنری فارسی به عبری
受け入れる , 認める , 引き受ける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
받아들이다 , 인정하다 , 맡다
دیکشنری فارسی به کره ای
গ্রহণ করা , মেনে নেওয়া , গ্রহণ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
قبول کرنا , تسلیم کرنا , اٹھانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پذرفت
تصویر پذرفت
تعهد وعد ضمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پذرفت
تصویر پذرفت
((پِ رُ))
تعهد، وعد، ضمان
فرهنگ فارسی معین
قبول کرده مقبول پذرفته، آنچه بر عهده گرفته باشند آنچه تقبل کرده باشند، مستجاب (دعا)، صورت مقابل پذیرا هیولی: (و هر پذیرایی که بپذیرفته ای هستی وی تمام شود آن پذیرا را هیولی خوانند... و آن پذیرفته را که اندروی بود صورت خوانند) (دانشنامه علائی. الهی) یا پذیرفته بودن، بر عهده گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
در خور پذیرفتن قبول کردنی پذرفتنی، باور کردنی قابل قبول، سندی که قابل قبول باشد
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که کم و بسیار کسی برگردن گیرد و برساند پایندان ضامن کفیل پذیرفتار
فرهنگ لغت هوشیار