پتگیر (پَ) پتگر. پرویزن. ماشوب. (برهان). غربال. و رشیدی گوید: ’یحتمل که تنگبیز باشد که چنین خوانده یعنی باریک بیز’ ادامه... پتگر. پرویزن. ماشوب. (برهان). غربال. و رشیدی گوید: ’یحتمل که تنگبیز باشد که چنین خوانده یعنی باریک بیز’ لغت نامه دهخدا