جدول جو
جدول جو

معنی پتور - جستجوی لغت در جدول جو

پتور
مورچه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرور
تصویر پرور
(دخترانه)
ریشه پروردن، دارای پر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آتور
تصویر آتور
(دخترانه)
آذر، آتش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرور
تصویر پرور
پروردن، پسوند متصل به واژه به معنای پرورنده مثلاً بنده پرور، تن پرور، دون پرور، ذره پرور، رعیت پرور، روح پرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستور
تصویر ستور
حیوان چهار پا که سواری بدهد یا بار ببرد مانند اسب و استر، چهارپا، چارپا، چاروا
جمع واژۀ ستر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پتگر
تصویر پتگر
آنکه آهار به پارچه می زند، آهار زننده،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتور
تصویر فتور
سستی و بی حالی، کمبود، نقصان، کوتاهی
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
پشول. نفرین و دعای بد را گویندو با سین بی نقطه هم آمده است. (برهان قاطع). لعنت
لغت نامه دهخدا
(پُ)
نام قریه ای از دهستان بالالاریجان در مازندران. (سفرنامۀ مازندران و استراباد تألیف رابینو ص 114)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
ده پشور، دوازده فرسخ مغربی شهر لار. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
آثور، بعقیدۀ مصریان قدیم نام رب النوع دریا و زوجه یا خواهر ’فتا’ رب النوع آتش
لغت نامه دهخدا
نوعی ماهی در بحر خزر
لغت نامه دهخدا
(پُرْ وَ)
نام یکی از دیه های هزارجریب. (از کتاب مازندران و استراباد رابینو ص 122)
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَ / پَ)
پیوند بود مطلقاً خواه پیوند انسان به انسان و خواه درخت با درخت باشد. (برهان قاطع) ، طراز. ریشه. فراویز. سجاف
لغت نامه دهخدا
(خَ)
غدرکننده. فریبنده. (از متن اللغه) (تاج العروس) (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ طَغْ غُ)
غدر کردن. (از منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (متن اللغه) (معجم الوسیط). این کلمه مصدر دیگر ’ختر’ است، خباثت و فساد طبع: خترت نفسه، خبثت و فسدت نفسه
لغت نامه دهخدا
(تَ م م)
تنگ گیری نفقه بر عیال. تنگ گرفتن نفقه بر عیال. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(چَتْ وَ)
بمعنی چهاریک گروانکه. وزنی معادل دو سیر و نیم. یک چتور ودکا یا یک چتور عرق، یک ربعی
لغت نامه دهخدا
(پُرْ وَ)
عریض. بسیارعرض. پرعرض. پرپهنا
لغت نامه دهخدا
تصویری از قتور
تصویر قتور
زفت: مرد تنگ گرفتن بر زن و فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشور
تصویر پشور
نفرین دعای بد لعنت پشول
فرهنگ لغت هوشیار
سستی اکاری سبک، کندی، آرمیدن پس از جوشش، نرمی پس از سختی آرمیدن آب بعد از جوشش، آرام شدن پس از تندی نرم شدن بعد از سختی، سست شدن، سستی ضعف، کندی آرامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرور
تصویر پرور
پرپهنا عریض پر عرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستور
تصویر ستور
اسب، حیوانات چارپا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختور
تصویر ختور
فریب دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
روسی اندازه ای است: 125 گرم یک چهارم گیر وانکه تقریبا برابر با 125 گرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتگر
تصویر پتگر
آهار زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتول
تصویر پتول
هوای ناصاف و کدر (گویش سیستانی)، هوای وتر، هوای بد، هوای بتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتیر
تصویر پتیر
رزمه و بقچه ای که جامه در آن نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشور
تصویر پشور
((پُ))
نفرین، دعای بد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستور
تصویر ستور
((سُ))
چهارپا، حیوان بارکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فتور
تصویر فتور
((فُ))
آرام شدن، سست شدن، آرام شدن پس از تندی و سختی، بی حا لی، ضعف، کندی، آرامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پتگر
تصویر پتگر
((پَ گَ))
آهار زننده، آهار کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتور
تصویر آتور
آپولون
فرهنگ واژه فارسی سره
پررو، اثبات کننده
دیکشنری اردو به فارسی