جدول جو
جدول جو

معنی پترسنی - جستجوی لغت در جدول جو

پترسنی(پِ رُ سِ)
شهرکی از مجارستان در ترانسیلوانی بر ساحل زسیلی از شعب دانوب دارای 3800 تن سکنه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سترونی
تصویر سترونی
سترون بودن، نازایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارسنگ
تصویر پارسنگ
سنگی که در یک کفۀ ترازو بگذارند تا با کفۀ دیگر برابر شود، پاسنگ، پاهنگ، ورسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
منسوب به بترون. رجوع به بترون شود، آنکه متصدی صدور و بازدید پروانۀ عبور و مرور از شهری به شهر دیگر باشد. (از انجمن آرای ناصری). و رجوع به مجالس النفائس ص 259 شود
لغت نامه دهخدا
(شُ تُ سَ)
دهی از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور. دارای 72 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و تریاک است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ)
حس و آنچه به حس معلوم میشود. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پُ سُ خُ / خَ)
پرگوئی. بسیارگوئی. پرحرفی. روده درازی. پرچانگی
لغت نامه دهخدا
(غَ)
ده کوچکی است از دهستان پهلوی دژ بخش بانۀ شهرستان سقز. واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری بانه. دارای 30 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ)
منسوب است به ترسان که بگمان من قریه ای است از قرای حمص. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(تِ سُ)
شهری است در اتازونی واقع در ایالت نیوجرزی دارای 145000 تن سکنه و صنعت ابریشم بافی دارد
لغت نامه دهخدا
پارسا، عفیف، حصور، ورع، رجوع به پارسا شود
لغت نامه دهخدا
تربیت کننده پارس (یوز)، یوزدار، رجوع به بارسجی و بارس شود
لغت نامه دهخدا
(پِ رُ)
یا پرین یا پرنل. دوشیزۀ شهید در قرن اول میلادی. وی بموجب اساطیر دینی دختر سن پیر است و ذکران وی در 30 ماییوس واقع است
لغت نامه دهخدا
(بَ)
ابوالیمن بن عبدالرحمن البترونی، در حلب مفتی بود. بسال 1004 هجری قمری به دمشق رفت. و در 80 سالگی بسال 1046 هجری قمری درگذشت. (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
سنگ و جز آن که در کپۀ سبک ترازو نهند تا هر دوکپه معادل شود. چیزی که در یک کفه نهند تا با کفۀ دیگر برابر شود. (برهان). پاسنگ. پاهنگ:
بست دوران بر رکوی چرخ چندین سنگ و خاک
لیک در میزان حکمت کم بود از پارسنگ.
کاتبی.
- پارسنگ بردن عقل کسی، در تداول عامیانه، نقصان عقل کسی. گولی. حمق. غباوت: عقلش پارسنگ میبرد
لغت نامه دهخدا
(پِ ژُ دَ)
قابل پژردن
لغت نامه دهخدا
(پُ سِ)
نام پادشاه شهر کلوسیوم. و کلوسیوم در خطۀ قدیمۀ اتروریا از ایتالیا واقع است، پورسنا در 508 قبل از میلاد ببهانۀ اعادۀ تارکین به تخت سلطنت بروم لشکر کشید و آن کشور را ضبط کرد ولی در همان اوان مغلوب شد و لاتن ها روم را از چنگ وی برون آوردند و فقط پاره ای از اراضی روم در دست وی ماند
لغت نامه دهخدا
سنگی که در یک کفه ترازو گذارند تا با کفه دیگر برابر گردد پارسنگ پاهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
سنگی که در یک کفه ترازو گذارند تا با کفه دیگر برابر گردد پارسنگ پاهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسنل
تصویر پرسنل
مجموعه کارمندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسنی
تصویر توسنی
معاندت و سرکشی و گردنکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارسی
تصویر پارسی
اهل پارس، فارسی، زبان مردم ایران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارسای
تصویر پارسای
پارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارسچی
تصویر پارسچی
تربیت کننده یوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسخنی
تصویر پرسخنی
پرگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سترونی
تصویر سترونی
نازایی عقم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژردنی
تصویر پژردنی
قابل پژردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پورسری
تصویر پورسری
ارتباط پدر بر فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرفنی
تصویر پرفنی
پرمکری پر فسونی حیله گری پرفسوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارسنگ
تصویر پارسنگ
((سَ))
سنگ ترازو، پایه ستون، پاسنگ
پارسنگ برداشتن عقل کسی: کنایه از ناقص عقل بودن، دیوانه بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سترونی
تصویر سترونی
نازایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارسی
تصویر پارسی
فارسی
فرهنگ واژه فارسی سره
سنگ مقیاس وزنه، سنگ ترازو
فرهنگ گویش مازندرانی
ترسو
فرهنگ گویش مازندرانی
گرسنگی
فرهنگ گویش مازندرانی