- پت
- بید دیوچه
معنی پت - جستجوی لغت در جدول جو
- پت
- کرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، تبت، تبد، بزشم، بزوشم، بزوش، تفتیک،
مایعی که از نشاسته یا کتیرا درست می کنند و به پارچه می زنند تا سخت و براق شود، لعاب، آهار
- پت
- پشم نرمی که از بن موی بز روید و آن را به شانه برآورند و از آن شال بافند، بز پشم، بزوشم، کرک، کلک، کرک های ریز درهم تافته سطح بشره بعضی گیاهان، کرک ها و الیاف نرم سطح بعضی اندام های گیاهی، پرز، هر چیز نرم
- پت
- حشره ای است ریز با بال های باریک که پارچه های پشمین را می خورد، بید، بیو، بیب، بیتک
- پت ((پَ))
- بت، لعابی از کتیرا و نشاسته و مانند آن، آهار، آش جامد
- پت
- بید، حشره ای ریز با بال های باریک که نوزاد آن پارچه های پشمی را می خورد و ضایع می کند، سوس، سوسه، پیتک، بیب، بیو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از اول تا انتها
زشت و نامطبوع
رزمه و بقچه ای که جامه در آن نهند
جوهر بزاق
زشت مکروه نازیبا مهیب
آسیب، آشوب، بلا
مخلوق اهریمنی که از پی تباه کردن و ضایع ساختن آثار نیک و آفریدگار اهورمزدا پدید آمده مخلوق اهریمنی دیو، آفت بلا عیب مصیبت، مهیب زشت نازیبا، دشمنی مخالفت ضدیت بغضا عداوت عناد، مکر فریب حیله دغا، شدت سختی نفاذ حکم -7 (تداول زنان) دشنامی سخت قبیح است: لکاته پتیاره، و بال کوکب و بال ستاره
تهی خالی بی خورش ساده تنها: نان پتی، برهنه روت لخت عور: پاپتی، آشکار. یا دوغ پتی. دوغ بی کره و روغن و بسیار آب
فته طلب
جای جای بند بستن در جویهای شیب دار
جواز، بلیط، گذرنامه
بافته ابریشمی منقش کار هندوستان
هوای ناصاف و کدر (گویش سیستانی)، هوای وتر، هوای بد، هوای بتر
پتواز پدواز
نوعی منسوج پشمین
آلتی چوبین و پنجه مانند که بدان خرمن باد دهند، سینی چوبی برای پاک کردن و افشاندن غله چچ پتنی
آهار زننده
نوار پهن که سربازان و چارپاران و بعضی مردم بساق پاپیچندمچ پیچ پاپیچ، کرکهای بسیار ریز و درهم تافته در روی بعضی از اندامهای گیاهی خصوصا برگ و گل و ساقه
آچاری که از گردو و ماست و امثال آن کنند
آهنگری
آهنگر
آهنگر پتک زن
پتکدار
نوار پهن که سربازان و چارپاران و بعضی مردم بساق پاپیچندمچ پیچ پاپیچ، کرکهای بسیار ریز و درهم تافته در روی بعضی از اندامهای گیاهی خصوصا برگ و گل و ساقه. چکش بزرگ فولادین که آهنگران بدان آهن و پولاد و مانند آن کوبند آهن کوب کوبن کوبیازه مرزبه گزینه پکوک
پوزه بند
گرداگرد دهان و منقار مرغان و حیوانات پوزه بتفوز بدفوز، گرداگرد کلاه
پتت
فرانسوی سنگش
فرانسوی نفت