جدول جو
جدول جو

معنی پایملخ - جستجوی لغت در جدول جو

پایملخ
ناچیز، بی مقدار
تصویری از پایملخ
تصویر پایملخ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چیزی که شبیه به پای ملخ باشد، (ساعت سازی) نوعی از ساعت مقابل پادنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاملخ
تصویر پاملخ
چیزی که شبیه پای ملخ باشد، نوعی ساعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاملخ
تصویر پاملخ
((مَ لَ))
نوعی از ساعت، مقابل پادنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایمزد
تصویر پایمزد
پای موزه پا افزار پای افزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایمرد
تصویر پایمرد
مددگار، دستیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایمالی
تصویر پایمالی
دست بدست مالیدن تعلل مماطله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایمال
تصویر پایمال
لگدکوب، خراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایملک
تصویر مایملک
آنچه در تصرف کسی باشد، دارایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایمرد
تصویر پایمرد
یاری دهنده، کمک کننده، مددکار، دستیار، دستگیر، برای مثال در کار عشق دیده مرا پایمرد بود / هر دردسر که دیدم از این پایمرد خاست (خاقانی - ۷۴۷)، شفیع، میانجی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایمال
تصویر پایمال
پامال، چیزی که زیر پا مالیده شده، لگدکوب شده، پست و زبون شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مایملک
تصویر مایملک
دارایی، مایملک او تنها یک خانه و یک مزرعه بود، مال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایمرد
تصویر پایمرد
((مَ))
شفیع، میانجی، یاری دهنده، پیشکار، خدمتگذار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایمال
تصویر پایمال
لگدکوب شده، از بین رفته، زبون، پست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مایملک
تصویر مایملک
((یَ لَ))
دارایی، مال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایمزد
تصویر پایمزد
پامزد، حق القدم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایلخ
تصویر ایلخ
ترکی گله اسپ
فرهنگ لغت هوشیار