جدول جو
جدول جو

معنی پایدان - جستجوی لغت در جدول جو

پایدان
کفش
تصویری از پایدان
تصویر پایدان
فرهنگ لغت هوشیار
پایدان
کفش
تصویری از پایدان
تصویر پایدان
فرهنگ فارسی معین
پایدان
کفش، پوششی برای محافظت از پا، پاپوش، پااوزار، پاافزار، پایزار، لخا، لکا
تصویری از پایدان
تصویر پایدان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پایندان
تصویر پایندان
ضمانت، ضامن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پایگان
تصویر پایگان
سلسه مراتب، درجات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
برقرار، مقاوم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاردان
تصویر پاردان
جوال، تنگ ظرف شراب، شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایندان
تصویر پایندان
ضامن، کفیل
فرهنگ لغت هوشیار
تله دام پادام، دامگاه، حلقه ای از چرم که هر دو پای در آن کنند وبر درختهای بلند چون درخت خرما و مانند آن روند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
ثابت، دائم، باقی، استوار، قائم، قوی، پابرجا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چایدان
تصویر چایدان
ظرف چای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چایدان
تصویر چایدان
ظرف چای، ظرفی که در آن چای خشک نگاه دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
پاینده، جاویدان، باقی، برای مثال نباشد همی نیک و بد پایدار / همان به که نیکی بود یادگار (فردوسی - ۱/۸۵)، برقرار، استوار، ثابت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایندان
تصویر پایندان
ضامن، کفیل، پذیرفتار، برای مثال دی همی گفتی که پایندان شدم / که بودتان فتح و نصرت دم به دم (مولوی - ۴۹۳)میانجی، پایندا، پایین مجلس، برای مثال ماه را در محفل خورشید من / جای اندر صفّ پایندان بود (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۵) کفش کن، درگاه خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاردان
تصویر پاردان
جوال، تنگ، ظرف شراب، شراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایندان
تصویر پایندان
((یَ))
کفیل، ضامن، کفش کن، درگاه، میانجی کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایدام
تصویر پایدام
دامی که از موی دم اسب برای گرفتن پرندگان درست می کنند، پرنده ای که نزدیک دام می بندند تا پرندگان دیگر به هوای او در دام بیفتند، حیله، نیرنگ، پادام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
استوار، پابرجا، ثابت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
Abiding, Enduring, Lasting, Stable, Sustainable, Unflagging
دیکشنری فارسی به انگلیسی
стойкий , длительный , стабильный , устойчивый , неустанный
دیکشنری فارسی به روسی
bleibend, dauerhaft, stabil, nachhaltig, unermüdlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
стійкий , тривалий , стабільний , невтомний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
trwały, stabilny, zrównoważony, nieznużony
دیکشنری فارسی به لهستانی
持久的 , 稳定的 , 可持续的 , 不懈的
دیکشنری فارسی به چینی
duradouro, estável, sustentável, incansável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
duraturo, durevole, stabile, sostenibile, instancabile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
perdurable, duradero, estable, sostenible, inquebrantable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
durable, stable, inébranlable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
blijvend, duurzaam, stabiel, onvermoeibaar
دیکشنری فارسی به هلندی
คงทน , คงทน , ยาวนาน , เสถียร , ยั่งยืน , ไม่เหนื่อย
دیکشنری فارسی به تایلندی
abadi, bertahan lama, tahan lama, stabil, berkelanjutan, tak kenal lelah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دائمٌ , ثابتٌ , مستدامٌ , غير ملهوفٍ
دیکشنری فارسی به عربی
स्थायी , टिकाऊ , स्थिर , टिकाऊ , अडिग
دیکشنری فارسی به هندی
מתמשך , מתמשך , מתמשך , יציב , בר-קיימא , לא נלאה
دیکشنری فارسی به عبری
永続的な , 永続的な , 永続的な , 安定した , 持続可能な , 疲れを知らない
دیکشنری فارسی به ژاپنی