جدول جو
جدول جو

معنی پایدار - جستجوی لغت در جدول جو

پایدار
پاینده، جاویدان، باقی، برای مثال نباشد همی نیک و بد پایدار / همان به که نیکی بود یادگار (فردوسی - ۱/۸۵)، برقرار، استوار، ثابت
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
فرهنگ فارسی عمید
پایدار
(اَ یَ)
ثابت. (رشیدی). باثبات. دائم. باقی. استوار. ستوار. پادار. (جهانگیری). قائم. با تاب و توان. قوی. مستقیم. وطید. واطد. وکید. همیشه. پا برجا. پای برجای. جاویدان. با دوام. همیشه. مدام. برقرار. (برهان) .مقاوم. پایداری کننده. مقابل ناپایدار: مهتران عجم و سغد و ترک برخاستند و ایشان افزون از ده هزار غلام بودند که یکی از ایشان تیر خطا نکردی گفت (قتیبه) اینان بزرگترین همه عجم اند، بخطر و فخر و پایدارتر عرب اند بحرب. (تاریخ طبری ترجمه بلعمی).
اگر شهریاری و گر پیشکار
تو اندر گذاری و او پایدار.
فردوسی.
سپهری که پشت مرا کرد کوز
نشد پست و گردان بجایست نوز
هر آنچیز کاید همی در شمار
سزد گر نخوانی ورا پایدار.
فردوسی.
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار.
فردوسی.
بخندید سهراب و گفت ای سوار
بزخم دلیران نه ای پایدار.
فردوسی.
بدینگونه بر دشت کین پایدار
ندیدیم شاها بهنگام کار.
فردوسی.
بیامد براهام و گفت ای سوار
بگفتار خود برنه ای پایدار.
فردوسی.
کند آفرین تاج بر شهریار
شود تخت شاهی برو پایدار.
فردوسی.
نباشد سپاه تو هم پایدار
چو برخیزد از چارسو کارزار.
فردوسی.
بزخم سپهبد نبد پایدار
چه یک بود پیشش چه صد چه هزار.
فردوسی.
نباشد خدنگ مرا پایدار
کجا ز آهنی کرده باشد گذار.
فردوسی.
شتر خواست از ساروان دوهزار
هیونان کفک افکن پایدار.
فردوسی.
نبد کس بجنگ اندرون پایدار
همه کوه کردندگردان حصار.
فردوسی.
بزخمش ندیدم چنان پایدار
نه در پیچش و گردش کارزار.
فردوسی.
بدو گفت کای دیو ناسازگار
بزخم دلیران نه ای پایدار.
فردوسی.
بگیتی ندیدم چنو (رستم) یک سوار
که باشد برزم اندرون پایدار.
فردوسی.
گفتم چهار گوهر گشته است پایدار
گفتا مزاج مختلف آرندۀ عبر.
ناصرخسرو.
بگاه، دشمن تو هست مستعار شها
نه پایدار بود هرچه مستعار بود.
قطران.
تا ملک را شرف بود از تاج و تخت تو
از تاج و تخت تو شرف پایدار ملک.
مسعودسعد.
مکرمت کن که بگذرد همه چیز
مکرمت پایدار در دنیاست.
مسعودسعد.
تا چرخ و کوه باشد، ملک و بقای تو
چون چرخ پایدار و چو کوه استوار باد.
مسعودسعد.
دل بدان خوش کنم که هیچکسی
در جهان عمر پایدار نداشت.
مسعودسعد.
تا کوه قاف باشد بر جای پایدار
چون کوه قاف دولت تو پایدار باد.
مسعودسعد.
سروری را اصل و گوهر برترین سرمایه است
مردم بی اصل و بی گوهر نیابد سروری
سروری چون عارضی باشد نباشد پایدار
پای دارد سروری بر تو چو باشد جوهری.
سوزنی.
تا آخرین سال جهان پایدار باد
صدر جهان که خلق جهان راست صدر و بدر.
سوزنی.
من باری ار به هجو فتم خیزم
تو پایدار باش که تا نفتی.
سوزنی.
تا تیغ بی قرار نگردد میان خلق
برتخت ملک هیچ ملک پایدار نیست.
(از کلیله و دمنه).
مال بی تجارت... پایدار نباشد. (کلیله و دمنه).
عشق بر مرده نباشد پایدار.
مولوی.
نیست هر عقل حقیری پایدار
وقت حرص و وقت جنگ و کارزار.
مولوی.
بزرگی نماند بر او پایدار
که مردم بچشمش نمایند خوار.
سعدی.
سه چیز پایدار نماند مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیاست. (گلستان).
یار ناپایدار دوست مدار
دوستی را نشاید این غدار.
سعدی.
نماند ستمکار بد روزگار
بماند بر او لعنت پایدار.
سعدی.
حکم وتمکینت مخلد جاه و قدرت مستدام
عزّ و اقبالت مؤبد ملک وعمرت پایدار.
جلال خوافی.
، نام خدای تعالی است جل جلاله، اسب جلد و پادار. (برهان). اسب جلد و قایم، پائین دار. (فرهنگ رشیدی)، کعبتین قلب. (برهان)، امر از پای داشتن یعنی راسخ و ثابت و استوار باش:
که او را فکندی کنون پای دار
که الوای رامن نخوانم سوار.
فردوسی.
تو تنها بجنگ آمدی خیرخیر
کنون پای دار و عنان سخت گیر.
فردوسی.
عشقبازی را تحمل باید ای دل پایدار
گر ملالی بود بود و ور خطائی رفت رفت.
حافظ
لغت نامه دهخدا
پایدار
ثابت، دائم، باقی، استوار، قائم، قوی، پابرجا
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
فرهنگ لغت هوشیار
پایدار
استوار، پابرجا، ثابت
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
فرهنگ فارسی معین
پایدار
برقرار، مقاوم
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
فرهنگ واژه فارسی سره
پایدار
استوار، بادوام، باقی، برقرار، پابرجا، پایا، ثابت، جاوید، جاویدان، لایزال، ماندنی، محکم، مدام، مستدام، مستقر، مقاوم، نوشه، واثق
متضاد: ناپایدار، سست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پایدار
مستقرٌّ
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به عربی
پایدار
Abiding, Enduring, Lasting, Stable, Sustainable, Unflagging
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پایدار
durable, stable, inébranlable
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پایدار
kalıcı, stabil, sürdürülebilir, yorulmaz
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پایدار
پائیدار , پائیدار , پائیدار , مستحکم , پائیدار , تھکاوٹ نہ ہونے والا
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به اردو
پایدار
স্থায়ী , স্থায়ী , স্থায়ী , স্থির , টেকসই , অবিচল
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به بنگالی
پایدار
wa kudumu, kudumu, ya kudumu, thabiti, endelevu, asiyechoka
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پایدار
स्थायी , टिकाऊ , स्थिर , टिकाऊ , अडिग
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به هندی
پایدار
지속적인 , 안정된 , 지속 가능한 , 지치지 않는
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به کره ای
پایدار
永続的な , 永続的な , 永続的な , 安定した , 持続可能な , 疲れを知らない
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پایدار
מתמשך , מתמשך , מתמשך , יציב , בר-קיימא , לא נלאה
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به عبری
پایدار
abadi, bertahan lama, tahan lama, stabil, berkelanjutan, tak kenal lelah
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پایدار
คงทน , คงทน , ยาวนาน , เสถียร , ยั่งยืน , ไม่เหนื่อย
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به تایلندی
پایدار
blijvend, duurzaam, stabiel, onvermoeibaar
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به هلندی
پایدار
perdurable, duradero, estable, sostenible, inquebrantable
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پایدار
duraturo, durevole, stabile, sostenibile, instancabile
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پایدار
duradouro, estável, sustentável, incansável
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پایدار
持久的 , 稳定的 , 可持续的 , 不懈的
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به چینی
پایدار
trwały, stabilny, zrównoważony, nieznużony
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به لهستانی
پایدار
стійкий , тривалий , стабільний , невтомний
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پایدار
bleibend, dauerhaft, stabil, nachhaltig, unermüdlich
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به آلمانی
پایدار
стойкий , длительный , стабильный , устойчивый , неустанный
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پایداری
تصویر پایداری
ایستادگی، مقاومت، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان، استحکام، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
فرهنگ فارسی عمید
ایستادگیپافشاری تاب مقاومت دوام. پایداری کردن پا فشردن پای داشتن مقاومت کردن استقامت ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایداره
تصویر پایداره
یاری دهنده پایمرد مددکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
ایستادگی، پافشاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
قوام، استقامت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
Persevering, Persistence, Persistency, Stabilization, Steadiness, Sustainability
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
настойчивый , упорство , настойчивость , стабилизация , устойчивость , устойчивость
دیکشنری فارسی به روسی