جدول جو
جدول جو

معنی پایانی - جستجوی لغت در جدول جو

پایانی
نهائی:
حجّت به نصیحت مسلمانی
گفتت سخنی درست و پایانی،
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
پایانی
نهایی انتهایی آخرین: (حجت بنصیحت مسلمانی گفتت سخنی درست و پایانی) (ناصر خسرو)
تصویری از پایانی
تصویر پایانی
فرهنگ لغت هوشیار
پایانی
خاتم
تصویری از پایانی
تصویر پایانی
فرهنگ واژه فارسی سره
پایانی
آخری، انتهایی، غایی، نهایی
متضاد: آغازین
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پالانی
تصویر پالانی
اسبی که پالان بر پشت او بگذارند، اسب بارکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایان
تصویر پایان
نقطه یا لحظۀ اتمام چیزی، نهایت، انتها، بخش آخری هر چیز، بخش پایینی هر چیز، برای مثال سخن نیز نشنید و نامه نخواند / مرا پیش تختش به پایان نشاند (فردوسی - ۲/۳۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
شهری به ایتالیا در ایالت سالرن دارای 13330 تن سکنه و صنایع ابریشم و مدفن قدّیس آلفونس دولیگوری در کلیسای این شهر است
لغت نامه دهخدا
منسوب است به بایان که نام راهی است در تنسیق (ظ: نسف) بنام بایان، (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(پالانی)
اسب که اصیل نباشد. محمر (ج، محامر). (منتهی الارب). اسب از جنس بد. اسب کندرو که لایق پالان باشد. (رشیدی). اسب باربردار. (غیاث اللغات). هر ستور که پالان دارد. اسب و استر و جز آن که بر آن پالان نهند نه زین. حماره.کودن. پلانی. (رشیدی). اسب گران رو. (دهار). باری. مقابل زینی و سواری: والحماره کجبانه، الفرس الهجین کالمحمره، فارسیته پالانی. (مجدالدین) :
ندانستی تو ای خر غمر کبج لاک پالانی
که با خرسنگ برناید سروزن گاو ترخانی.
ابوالعباس.
چهارهزاراسب گرانبهاآنروز بدست آمد یعقوب (بن لیث) را دون اشتر و استر و خر و اسبان پالانی و ترکی. (تاریخ سیستان). و (اسب) را که کمالی داده اند که خر را نداده اند اگر وی از کمال خویش عاجز آید از وی پالانی سازند و با درجۀ خر افتد. (کیمیای سعادت).
که جلدی زیرکی را گفت من پالانئی دارم
ازین تندی و رهواری چو باد و ابر نیسانی
بدو گفتا مگو چونین گر او را این هنر بودی
نبودی چون خران نامش میان خلق پالانی.
سنائی
لغت نامه دهخدا
نام خاندانی ایتالیائیست که از آن دوده نقاشان بزرگ برخاسته و از جمله ونسنزو پاگانی مولد او در مونت روبیانو دراواخر مائۀ پانزدهم میلادی بود و در حدود سال 1529م، 935/ هجری قمری بنقاشی اشتغال داشت، پسر و شاگرد لاتانزیو پاگانی که بسال 1553م، 960/ هجری قمری در پروز شهرت و مقامی داشت و گاسپاردو پاگانی که بسال 1543م، مشغول کار نقاشی بود و فرانسسکو پاگانی که مولد او در حدود سال 1531م، 937/ هجری قمری در فلورانس و وفات در سنۀ 1561م، 968/ هجری قمری بوده است و گرگوری پاگانی پسر فرانسسکو که مولد او بسال 1558م، (965 هجری قمری) در فلورانس و وفات در سنۀ 1605م، (1013 هجری قمری) بوده است، وی از بهترین هنرمندان فلورانس در اواخر قرن شانزدهم است، و از مهمترین پرده های نقاشی او یکی نیایش مغان در کلیسای کارمین و دیگر لوط و دختران وی در قصر پیتی و دیگر حضرت مریم و عیسی صغیر و چند تن از مقدسین در درسد و جز آن، دیگر از آنان پاال پاگانی مولد او در والسلدا از اعمال دوک نشین میلان بسال 1661م، 1071/ هجری قمری و وفات در لمباردی بسال 1716م، 1128/ هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
سوزش و درد باشد و آنرا بعربی جوی خوانند، (برهان)، و بعض لغت نویسان این بیت را شاهد آورده اند:
دور بادا شده از خانه و کاشانۀ تو
بوی حنّا و خضاب و زنخ پایازی،
سوزنی،
سوزنی در قصیده ای که شروع آن جدّ است و در مدح دهقان غازی نامی گفته است در آخر قصیده گوید:
هیچ شعری نبود اندر شعر خوش من
کاندر او طیبتکی نبود و زیج و بازی
گرچه با نازی امامیست بهمسایگیت
تو ز خوش صحبتیش با طرب و با نازی
دور بادا شده از خانه و کاشانۀ تو
بوی حنّا و خضاب زنخ بانازی،
و بر حسب اغلب احتمالات با نازی یا چیزی شبیه به آن نسبت این امام است و سوزنی بمزاح دوری او را و بوی حنّا و خضاب زنخ او را از خانه ممدوح از خدا به دعا میخواهد
لغت نامه دهخدا
رجوع به پائینی شود
لغت نامه دهخدا
کشور یا مجموعه ای از امارات به شبه جزیره مالاکا در ساحل شرقی خلیج سیام و تابع دولت سیام، مساحت 12950هزار گز مربع، دارای صدهزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(ی / ی ی)
ابویعلی محمد بن ابی الطیب احمد بن ناصر البایانی از پیشوایان ادب بود و در 367 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
لیاقت، درخوری، سزاواری، شایستگی: تا بمنزلتی که امیدوار است برسد پس تمنای دیگر منازل کند که شایانی آن ندارد، (کلیله و دمنه ص 83)، بدگوهر ... تمنای دیگر منازل کند که شایانی آن ندارد، (کلیله و دمنه)، و چندانکه شایانی قبول حیات از این جثه زایل گشت برفور متلاشی گردید، (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پایان
تصویر پایان
آخر، تنها، غایت، کران، فرجام، عاقبت، سرانجام، منتهی، ته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایانی
تصویر شایانی
شایستگی سزاواری لیاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایابی
تصویر پایابی
صفت مکانی که چندان گود نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
اسبی که اصیل نباشد اسب کندرو که لایق پالان باشد اسب و استر و جز آن که بر آن پالان نهند نه زین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایانی
تصویر شایانی
سزاواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالانی
تصویر پالانی
اسبی که مخصوص بار و بنه بردن است، نه برای سواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایان
تصویر پایان
آخر هر چیز، نهایت، انتها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایانه
تصویر پایانه
((نِ))
ترمینال، مکانی که مبدأ حرکت و مقصد وسایط نقلیه عمومی است، دستگاهی که به وسیله آن اطلاعات به یک سیستم مخابراتی یا الکترونیکی وارد و خارج می شود، (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایانه
تصویر پایانه
ترمینال
فرهنگ واژه فارسی سره
جاودانگی، خلود، استمرار
متضاد: موقتی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تحتانی، زیرین، سفلی، فرودین
متضاد: بالایی، فوقانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پایان
تصویر پایان
Termination
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پایان
تصویر پایان
завершение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پایان
تصویر پایان
Beendigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پایان
تصویر پایان
завершення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پایان
تصویر پایان
zakończenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پایان
تصویر پایان
终止
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پایان
تصویر پایان
término
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پایان
تصویر پایان
terminazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پایان
تصویر پایان
terminación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی