- پاکدامن
- پاک، با عفاف، عفیف
معنی پاکدامن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل پاکدامن پاکی عفت عفاف
Virtuousness
добродетельность
Tugendhaftigkeit
чеснота
cnotliwość
virtuosidade
virtuosità
virtud moral
moralité
deugdelijkheid
คุณธรรม
kebajikan
طهارةٌ
सदाचार
טוֹבוּת
erdemlilik
utakatifu
পবিত্রতা
پاکدامنی
پاک پاکجامه عفیف با عفاف خشک دامن
نجیب، عفیف، پارسا، پاک جامه، برای مثال در حقّ من به دردکشی ظن بد مبر / کآلوده گشت جامه ولی پاک دامنم (حافظ - ۶۸۶)
آن قسمت از دامن که بزمین نزدیکتر است
سزا، جزا، پاداش
پیدا شدن موقع مناسب برای شدن
نیکنامی خوشنامی حسن شهرت
پارسا عفیف
لنگ یا حوله و امثال آن که بعضی کارگران جلو دامن از کمر بزیر آویزند پیش بند پیشگیر، چرمی که آهنگران بر زانو گسترند و کار کنند تا جامه شان نسوزد: از آن درفش فریدون گرفت عالم را که پیشدامن آهنگر صفاها نیست. (سراجانقاش)، هریک از دو قسمت از دامن جلو لباس مقابل پس دامن، خادم پیشکار
کنایه از فرصت مناسب دست دادن، موقع مناسب برای کسی پیدا شدن که از آن بهره گیری کند، کسی را نیرو دادن و پشتیبانی کردن