جدول جو
جدول جو

معنی پاچین - جستجوی لغت در جدول جو

پاچین
تنکۀ زنانه که سر پای آن را چین داده باشند، دامن چین دار
تصویری از پاچین
تصویر پاچین
فرهنگ فارسی عمید
پاچین
زیر ازاره و روی پی در دیوار، دامان زنانه،
- پی و پاچین دررفته، سخت سست و بی ثبات و در حال فروریختن و انهدام چنانکه خانه
لغت نامه دهخدا
پاچین
زیر ازاره و روی پی در و دیوار، دامن زنانه (مخصوصا چین دار)، یا پی و پاچین در رفته. سست و در حال انهدام
فرهنگ لغت هوشیار
پاچین
بخش پایینی دیوار، دامن زنانه چین دار
تصویری از پاچین
تصویر پاچین
فرهنگ فارسی معین
پاچین
دامن، زیرازار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پاچین
نوعی لباس زنانه، پیراهن بلند که تا مچ پا را می پوشاند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاچین
تصویر لاچین
(دخترانه)
عقاب، شاهین، شاهین شکاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرچین
تصویر پرچین
چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم
چروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک، برای مثال آب رویم رفت و زیر آب چشم / روی چون آب است پرچین ای دریغ (خاقانی - ۷۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
بقیۀ میوه که در آخر فصل و پس از چیدن میوه جا به جا در شاخه های درخت مانده باشد و بعد آن ها را بچینند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارین
تصویر پارین
پارینه، پارسالی، سال گذشته، سال پیش، کهنه، دیرینه، قدیمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایین
تصویر پایین
ویژگی جایی یا چیزی که در ارتفاع پست تر قرار دارد مثلاً ده پایین، ویژگی جایی یا چیزی که در امتداد شمال به جنوب قرار دارد مثلاً محلۀ پایین،
آهسته مثلاً صدای پایین، کم دامنه مثلاً برد پایین، کنایه از کم مثلاً دمای پایین، قیمت پایین،
آن قسمت از چیزی که در زیر دیگری واقع است مثلاً پایین شلوار، پایین چاه، جایی یا چیزی که در ارتفاع پست تر قرار دارد مثلاً پایین شهر،
جایی یا چیزی که در امتداد شمال به جنوب قرار دارد مثلاً پایین خیابان، کنایه از قسمتی از اتاق که به در نزدیک تر است، زیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاچیدن
تصویر پاچیدن
پاشیدن، ریختن و پراکنده کردن هر چیز پاشیدنی، افشاندن، ریخته شدن و پراکنده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرچین
تصویر پرچین
دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود، خاربست، خاربند، خارچین، فلغند، کپر، چپر، برای مثال تا نگار من ز سنبل بر سمن پرچین نهاد / داغ حسرت بر دل صورت گران چین نهاد (امیرمعزی - ۱۶۲)
پرچ
فرهنگ فارسی عمید
حصار از چوب و شاخه، دیوار گونه ای که از ترکه ونی و برگ و علف و خار و مانند آن گرد باغ کشند چوبهای نوک تیز خار شاخ درخت و مانند آن که بر سر دیوار باغ نهند تا عبور از آن سخت گردد چپر کپر خاربست. پرپیچ و تاب پرشکن پرآژنگ پر نورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناچین
تصویر ناچین
چیده نشده نچیده
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی شاهین از مرغان شکاری، نامی برای مردان شاهین شکاری، نامی از نامهای مردان
فرهنگ لغت هوشیار
بقیه میوه ای که در باغها بعد از چیدن میوه جابجا بر سر درخت مانده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارین
تصویر پارین
پارینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایین
تصویر پایین
پست، فرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پائین
تصویر پائین
زیر، تحتانی، دون، پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا چین
تصویر پا چین
تنکه زنانه که سرپای آنرا چین داده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتین
تصویر پاتین
پاتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماچین
تصویر ماچین
چین بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاچین
تصویر لاچین
شاهین شکاری، نامی از نام های مردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرچین
تصویر پرچین
((پَ))
دیواری که از آمیختن گل و شاخه های درخت و بوته، گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرچین
تصویر پرچین
((پُ))
پرپیچ و تاب، پرشکن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاچیدن
تصویر پاچیدن
((دَ))
پاشیدن، ریختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایین
تصویر پایین
زیر، دامنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرچین
تصویر پرچین
حصار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پایین
تصویر پایین
ذیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پایین
تصویر پایین
Down, Low, Lowly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کپا (برآمده) +چین (چیده شده) پشته برآمده و به بلندی گراییدهبرخی.، نام کوهی در یوش واقع در منطقه ی نور
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پایین
تصویر پایین
вниз , низкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پایین
تصویر پایین
unten, niedrig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پایین
تصویر پایین
вниз , низький
دیکشنری فارسی به اوکراینی