جدول جو
جدول جو

معنی پاپتی - جستجوی لغت در جدول جو

پاپتی
پابرهنه، کنایه از لات، کنایه از بی چیز
تصویری از پاپتی
تصویر پاپتی
فرهنگ فارسی عمید
پاپتی
(پَ)
در تداول عامیانه، پابرهنه، یک لاقبا. سخت فقیر و بی چیز
لغت نامه دهخدا
پاپتی
پا برهنه، یک لا قبا
تصویری از پاپتی
تصویر پاپتی
فرهنگ لغت هوشیار
پاپتی
((پَ))
تهی دست، بی سر و پا
تصویری از پاپتی
تصویر پاپتی
فرهنگ فارسی معین
پاپتی
لخت و عور، ندار فقیر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پانتی
تصویر پانتی
(دخترانه)
نام همسر آریاسب از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
در پی، پیرو
پاپی بودن: پاپی شدن، کنایه از در پی کسی یا کاری بودن، کسی یا کاری را دنبال کردن، در امری اصرار ورزیدن
پاپی شدن: کنایه از در پی کسی یا کاری بودن، کسی یا کاری را دنبال کردن، در امری اصرار ورزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارتی
تصویر پارتی
مربوط به پارت مثلاً هنر پارتی، از قوم پارت، از مردم پارت مثلاً سرباز پارتی، زبان پهلوی اشکانی
محموله، شخص صاحب نفوذی که در جایی به نفع کسی کاری می کند و یا از نفوذ او استفاده می شود
نوعی مهمانی به سبک غربی همراه با رقص و موسیقی که معمولاً با حضور جوانان برگزار می شود
فرهنگ فارسی عمید
میوۀ پاپایه
لغت نامه دهخدا
رودخانه ای است در هند از شعب رود ’کوکره’ که به رود بزرگ گنگ در هندوستان میریزد و از کوههای هیمالیا سرچشمه میگیرد، ابتدا بجنوب غربی و بعد به شمال غربی و سرانجام بسوی جنوب شرقی جریان می یابد، مسیر آن 650 هزارگز است که پس از طی این مسیر به رود ’کوکره’ میریزد، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
نهری است در هندوستان که از جبال کندوانه سرچشمه میگیرد و خطۀ کندیش را از خطۀ برار جدا ساخته آنگاه داخل گجرات گردد و از وسط دو شهر برهانپور و سورت عبور می کند و بعد از طی مسافت 800 هزار گز وارد بحر عمان می شود، و دو نهر بورنه و کیرنه از آن منشعب می گردند، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
یکی از طوایف ایل قشقائی مرکب از 30 خانوار، مسکن ایشان بلوک کربال است، و رجوع به شیبانی (ایل ...) شود
لغت نامه دهخدا
حزب، فرقه، جمعیت، دسته، گروه
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
فرانسوی کرک های ریز در هم تافته پت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارتی
تصویر پارتی
جمعیت، حزب، فرقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارتی
تصویر پارتی
دسته، گروه، قسمت، بخش، حامی، طرفدار، جشن، مهمانی، محموله، بار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارتی
تصویر پارتی
منسوب به قوم پارت، از اقوام ایرانی ساکن شمال و شمال شرقی. این قوم به دلیری و جنگاوری مشهور بودند چنان که برخی زبان شناسان واژه «پارتیزان» را برگرفته از نام این قوم می دانند
فرهنگ فارسی معین
جمعیت، حزب، دسته، فرقه، گروه، جشن، شب نشینی، پشتیبان، حامی، طرفدار، طرفگیر، هواخواه، هوادار، بخش، قسمت، قوم پارت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
Papacy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
papauté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
چادر، گاوی که در زمینه ی پوست سفید رنگ آن لکه های سیاه باشد.، پروانه، سبک، چالاک
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
אָפִיפְיוֹרוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
पोप का पद
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
kepausan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
ตำแหน่งสันตะปาปา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
pausdom
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
papiestwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
papado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
papato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
papado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
教皇职位
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
папство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
Papsttum
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
папство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
教皇職
دیکشنری فارسی به ژاپنی