جدول جو
جدول جو

معنی پاپاس - جستجوی لغت در جدول جو

پاپاس
نام درۀکوچکی در ولایت ادرنه در قرق کلیسیا که در نزدیکی حدود شرق رومیلی است و آبهای آن به دریای سیاه ریزد
لغت نامه دهخدا
پاپاس
عنوان کشیش مسیحیان مشرق
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاپاسی
تصویر پاپاسی
پول فلزی بسیار کم ارزش، سکۀ کم بها، پول خرد کم ارزش، پرپره، فلس، پول سیاه، پشیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاپا
تصویر پاپا
عنوان کودکانه به پدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاپاخ
تصویر پاپاخ
نوعی کلاه پوستی بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاپاس
تصویر زاپاس
ذخیره، رزرو، یدکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالاس
تصویر پالاس
پلاس، فرشی که از پشم به رنگ های مختلف می بافند و پرز ندارد، گلیم، جامۀ پشمی خشن و ستبر که قلندران و درویشان بر تن می کنند
فرهنگ فارسی عمید
قسمی کلاه بزرگ ترکان مایل بتدویر از پوست ناپیراستۀ گوسفند با پشم بلند از برون سو
لغت نامه دهخدا
دیهی است بزرگ به رومیلی شرقی
لغت نامه دهخدا
دیهی است بزرگ به رومیلی شرقی در 25000گزی فلبه در امتداد راه آهن
لغت نامه دهخدا
پاپ
لغت نامه دهخدا
یکی از بلاد مجارستان بر ساحل تاپلکزا دارای 14600 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
محفوظ، ذخیره، رزرو
لغت نامه دهخدا
شعوری بدان معنی پلاس یعنی گلیم و نمد و جل و کهنه داده است و ظاهراً این صورت، لفظ ترکی پلاس فارسی است، و رجوع به نرم دار شود
لغت نامه دهخدا
یکی از مقربین (کلود) امپراطور روم که او برای ازدواج با اگری پین کلود، مخدوم خویش را مسموم ساخت
لغت نامه دهخدا
پیتر سیمون، طبیعی دان آلمانی، مولد برلین 1741م، 1153/ هجری قمری و وفات 1811م، 1225/ هجری قمری وی در اورال، دریای خزر، آلتائی و چین سیاحت و بسیاری اکتشافات علمی کرده و او را کتابهای چند است
پسر اواندر و او بنابرقول ویرژیلیوس بدست تورنوس پادشاه قوم روتولی که در لاسیوم میزیستند کشته شد و انئاس انتقام وی بستد، (تمدن قدیم)
یکی از نامهای می نرو الهۀ جنگ
لغت نامه دهخدا
فتی نس، طبیب فرانسوی، وی اصلاً یونانی بود و در سفالنی بسال 1832م، (1247 هجری قمری) ولادت یافت و بسال 1860م، (1276 هجری قمری) در پاریس بدرجۀدکتری نائل گردید، و در 1863م، آگرژه شد و از سال 1879م، تا 1902م، در دانشکدۀ طب بتدریس کحالی اشتغال داشت و در آخر بعضویت آکادمی فرانسه منتخب گردید
لغت نامه دهخدا
میوۀ پاپایه
لغت نامه دهخدا
سن پاپیاس کشیشی از اهل هیراپولیس که ظاهراً در آغاز قرن دوم میلادی میزیست و بنابه روایتی قدیم شاگرد و پیرو یوحنا القدیس بوده است، وی تفسیری بر انجیل بزبان یونانی نگاشت که اکنون قسمتی از آن در دست است
لغت نامه دهخدا
خردترین و کم بهاترین نقود، مانند پشیز و کمتر،
- یک پاپاسی نداشتن، هیچ نداشتن،
- یک پاپاسی نیرزیدن، هیچ نیرزیدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاپاس
تصویر زاپاس
دخیره، یدکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالاس
تصویر پالاس
فرانسوی کاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپا
تصویر پاپا
فرانسوی بابا پدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپاخ
تصویر پاپاخ
ترکی کلاه پوستی قسمی کلاه بزرگ پشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاداس
تصویر پاداس
آسی که باغ پا بکار اندازند مقابل دستاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپاسی
تصویر پاپاسی
کمترین و خردترین بها، هیچ نداشتن، یک پاپاسی نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاپاس
تصویر زاپاس
ذخیره، یدکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاپاخ
تصویر پاپاخ
قسمی کلاه بزرگ پشمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاپاسی
تصویر پاپاسی
پشیز، مبلغ ناچیز
یک پاپاسی نداشتن: هیچ نداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک پاپاسی نداشتن
تصویر یک پاپاسی نداشتن
هیچ نداشتن
فرهنگ فارسی معین
اضافی، رزرو، یدکی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زمین گلی و چسبناک
فرهنگ گویش مازندرانی
فشار آوردن، مزاحم، سرخر، فشرده و انبوه، تکیه گاه، چوبی که به پرچین تکیه دهند و از خرابی پرچین جلوگیری
فرهنگ گویش مازندرانی