جدول جو
جدول جو

معنی پاونی - جستجوی لغت در جدول جو

پاونی
قومی به شمال امریکا در حدود 6000 تن که ستارۀ زهره را ستایش کنند و در قدیم قربانی آدمی میکرده اند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاوند
تصویر پاوند
پابند، ریسمانی که با آن پای حیوان یا اسیر یا مجرم را ببندند، پای بند، پای وند، چدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پانی
تصویر پانی
آب، ماده ای مایع، بی طعم، بی بو و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی h۲o که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته، در صد درجۀ سانتی گراد جوش می آید و در صفر درجۀ سانتی گراد منجمد می شود برای مثال نه در آن معده ریزه ای میده / نه در آن دیده قطره ای پانی (سنائی - لغت نامه - پانی)
فرهنگ فارسی عمید
(وو)
گهواره پوش را گویند یعنی چادری که بر روی گهوارۀ اطفال پوشند و به عربی معوز خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
آب، (رشیدی)، ماء:
نه در آن معده ریزۀ میده
نه در آن دیده قطرۀ پانی،
سنائی،
اسامی دراین عالم است ار نه حاشا
چه آب و چه نان و چه میده چه پانی،
سنائی
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دریاچه ای به ایالت پوی ددم در دهانۀ کوه آتش فشانی زیبا به ارتفاع 1197 گز
لغت نامه دهخدا
اوگوست ژان ماری، یکی از رجال سیاست و کاشف فرانسوی که قسمتی بزرگ از هندوچین را کشف و بفرانسه ضمیمه کرد، مولد وی به دینان بسال 1847م، / 1263هجری قمری و وفات در سنۀ 1925م، 1343/ هجری قمری است
لغت نامه دهخدا
شهری به ایالت لمباردی در ایتالیا بر ساحل رود تسّن دارای 50000 تن سکنه و دانشگاه و دبیرستان و کنیسۀ زیبا
لغت نامه دهخدا
(اُ)
دانه ایست مانند جو سیاه. (ناظم الاطباء). غله ای است مانند جو. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رائول، استاد پیانو و ترانه ساز فرانسوی، مولد پاریس (1852- 1914 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
هاونگاه. طرف صبح. رجوع به هاونگاه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
عبدالسلام بن راونی حاکم شهر راون مردی فقیه و دانشمند بود. او از ابوسعد بن طهیری روایت کرد، وابوسعد سمعانی ازو روایت دارد. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
منسوب است به راون که شهری است از طخارستان در بلخ. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
سلسلۀ جبالی است به جنوب هندوستان در ایالت مادوره از مملکت تروان کور در ده درجه تا ده درجه و پانزده دقیقۀ عرض شمالی و هفتاد و پنج درجه تا هفتاد و پنج درجه و سی و پنج دقیقه طول شرقی و بلندترین قلۀ آن 2600 گز ارتفاع دارد و قصبه ای نیز در دامنۀ این کوه بهمین نام هست با 12800 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(وَ)
بندی که بر پای نهند. بندی باشد که در پای گناهکاران و مجرمان گذارند. (برهان). مطلق بندی که بر پای گناهکاران نهند و پابند مغیر آن است نه لغتی در آن. (رشیدی). پابند. کند. کنده. زنجیر. زاولانه: ایزد ما را و شما را نگاهدارد از غلها و باوندهای جهل و نادانی. (کشف ا) :
عدو را از تو بهره غل ّ و پاوند
ولی را از تو بهره تاج و پرگر.
دقیقی
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه کرمانشاه و نوسود میان بالکل و سیوه نان در 31000 گزی کرمانشاه
لغت نامه دهخدا
قریۀ بزرگی در 15 هزارگزی جنوب شرقی قسطمونی در دامنۀ آلاداغ
لغت نامه دهخدا
اواریست دزیره د، شاعر فرانسوی، مولد بسال 1753م، 1166/ هجری قمری در بوربن و وفات در سنۀ 1814م، 1299/ هجری قمری وی اشعاری دلکش دارد با سبکی خوش
لغت نامه دهخدا
(تِ)
چچ. آلتی چوبین چون پنجۀ انسان با دستۀ بلندکه در خرمن ها بدان غله برافشانند و کاه از دانه جدا کنند. پتنی. غله برافشان. و در لهجۀ شهمیرزاد (دیهی بر چهارفرسنگی شمال شرقی سمنان) ، هشتالم. پنجه. شنه، سینی چوبین بر گونۀ برهونی که غله بدان افشانند. غله برافشان. دانه برافشان. پرپاش
لغت نامه دهخدا
موضعی است به چهار فرسنگ ونیمی شمال کازرون
لغت نامه دهخدا
(وی یُ)
نیکلا. روحانی فرانسوی و کشیش آلث. مولد در 1597م. / 1005 هجری قمری در پاریس و وفات در 1677م. / 1087 هجری قمری وی به تقدس مشهور ولی بر اثر دوستی با ژان سنیست ها مورد شک و ظن دربار پاپ گشت. برادرزادۀ او اتین مردی ادیب بود. مولد بسال 1632م. 1041/ هجری قمری در پاریس و وفات در سنۀ 1705م. 1116/
ه. ق
لغت نامه دهخدا
(پان نُ نی)
ناحیه ای از اروپا در قدیم میان دانوب از شمال و ایلّیری از جنوب و رودهای دراو و ساو آنرا مشروب میکند. اهالی این ناحیه را قیصر و اوغسطس به اطاعت روم درآوردند
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاوند
تصویر پاوند
بندی که بر پای نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پانی
تصویر پانی
آب: (نه در آن معده ریزه ای مانده نه در آن دیده قطره ای پانی) (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی چوبین و پنجه مانند که بدان خرمن باد دهند، سینی چوبی برای پاک کردن و افشاندن غله چچ پتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاوند
تصویر پاوند
((وَ))
بندی که بر پای گنهکار و مجرم نهند
فرهنگ فارسی معین
شکلی از بستن روسری
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی جنگلی در منطقه ی رویان نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام طایفه ای در سوادکوه، پالانی حیوان رام شده
فرهنگ گویش مازندرانی
پای بند، منطقه ای در بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نی ای که داخل آب روید
فرهنگ گویش مازندرانی