پای دام، تله، دام، نوعی دام که از موی دم اسب درست کنند و در زمین بگسترانند تا پای پرندگان در آن گیر کند، مرغی که صیاد در کنار دام ببندد تا مرغان دیگر به هوای او در دام بیفتند، هر نوع حیله و نیرنگی که برای فریب دادن کسی به کار ببرند
پای دام، تله، دام، نوعی دام که از موی دُم اسب درست کنند و در زمین بگسترانند تا پای پرندگان در آن گیر کند، مرغی که صیاد در کنار دام ببندد تا مرغان دیگر به هوای او در دام بیفتند، هر نوع حیله و نیرنگی که برای فریب دادن کسی به کار ببرند
حلقه ای موئین که از موی دم اسب سازند و بر راه جانوران پرنده گذارند، دام، پایدام: دل خلایق از آنست صید آب روان که باد بر زبر آب می نهد پادام، نزاری، ، پرنده ای که نزدیک دام بندند تا پرندگان دیگر به هوای او آیند و در دام افتند، ملواح، خرخشه، خروهه، خرخسه، (برهان)
حلقه ای موئین که از موی دم اسب سازند و بر راه جانوران پرنده گذارند، دام، پایدام: دل خلایق از آنست صید آب روان که باد بر زبر آب می نهد پادام، نزاری، ، پرنده ای که نزدیک دام بندند تا پرندگان دیگر به هوای او آیند و در دام افتند، ملواح، خرخشه، خروهه، خرخسه، (برهان)
ابام. قرض و وام. (از برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج) : پس خواجه ابوطاهر را بسبب صوفیان اوامی افتاد. (اسرارالتوحید). وگر از تنگ شکر خرج نخواهی که کنی با وام از سخن من بستان شیرینی. کمال اسماعیل. تا در این شهر آمدم از بس اوام من رهی بفروختم کاشانه را. کمال اسماعیل (آنندراج) (انجمن آرا). مریدی گفت اگر چیزی قبول کردی تا در وجه اوام کرده بودیم بگزاردیمی بد نبودی. (تذکرهالاولیاء).
ابام. قرض و وام. (از برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج) : پس خواجه ابوطاهر را بسبب صوفیان اوامی افتاد. (اسرارالتوحید). وگر از تنگ شکر خرج نخواهی که کنی با وام از سخن من بستان شیرینی. کمال اسماعیل. تا در این شهر آمدم از بس اوام من رهی بفروختم کاشانه را. کمال اسماعیل (آنندراج) (انجمن آرا). مریدی گفت اگر چیزی قبول کردی تا در وجه اوام کرده بودیم بگزاردیمی بد نبودی. (تذکرهالاولیاء).