جدول جو
جدول جو

معنی پانصد - جستجوی لغت در جدول جو

پانصد
عدد اصلی، مرکب از پنج بار صد، «۵۰۰ »
تصویری از پانصد
تصویر پانصد
فرهنگ فارسی عمید
پانصد
(صَ)
خمسمائه. پنج بار صد. نمایندۀ آن در ارقام هندیه ’500’ و در حساب جمل ’ث’ باشد. پنجصد
لغت نامه دهخدا
پانصد
پارسی است و باید پانسد نوشته شود پنج بار صد پنج صد خمسماه . 500 توضیح در حساب جمل (ث) نشانه پانصد باشد، پانصد در تلفظ قدیم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پانصدم
تصویر پانصدم
آنکه یا آنچه در مرتبۀ پانصد باشد
فرهنگ فارسی عمید
(پانید)
فنید. فانید. فانیذ. پانیذ. بنید. شکرقلم. شکربرگ. قند مکرّر. قند سفید. (برهان). نوعی از حلوا مانند شکر لیکن از آن غلیظتر. کعب الغزال. و بعضی آنراشکر گفته اند. (رشیدی) : مغون، ولاشگرد، کومین، بهروکان، منوکان، شهرک هائیند (از کرمان) ... و ازین شهرک ها نیل و زیره و نی شکر خیزد و اینجا پانیذ کنند. (حدود العالم). و از وی (از کرمان) زیره وخرما و نیل و نی شکر و پانیذ خیزد. (حدود العالم).
چو دیدش سپهدارهاماوران
پیاده شدش پیش با مهتران
از ایوان سالار تا پیش در
همه در و یاقوت و پانیذ و زر
بزرین طبقها فروریختند
بسر مشک و عنبر فروبیختند.
فردوسی.
و رجوع به پانیذ شود
لغت نامه دهخدا
یکی از مناصب و مقامات متداول در هند قدیم می باشد و به گفته صاحب غیاث اللغات صاحب منصب پانصدی ذات را هشت لکه دام مقررباشد چون چهل دام یک روپیه میشود بدین حساب هشت لک دام را بست (بیست) هزار روپیه مقرر باشد، (کذا)
لغت نامه دهخدا
(صَ هََ)
خمسمائه الف. پانصد بار هزار
لغت نامه دهخدا
تصویری از پانصدم
تصویر پانصدم
در مرتبه پانصد پانصدمین
فرهنگ لغت هوشیار
شکری است سرخ رنگ یا زرد رنگ که در طب هم بکار میرفته شکر سرخ، شکر قلم شکر برگ قند مکرر قند سفید فانیذ، نوعی از حلوا مانند شکر لیکن از آن غلیظ تر که از شکر و روغن بادام تلخ و خمیر میساختند سکرالعشر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پانصدمین
تصویر پانصدمین
در مرتبه پانصدم پانصدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پانصد گانی
تصویر پانصد گانی
پانصد دیناری پانصد درهمی: مهر پانصدگانی صره پانصدگانی
فرهنگ لغت هوشیار