جدول جو
جدول جو

معنی پاناس - جستجوی لغت در جدول جو

پاناس
فتی نس، طبیب فرانسوی، وی اصلاً یونانی بود و در سفالنی بسال 1832م، (1247 هجری قمری) ولادت یافت و بسال 1860م، (1276 هجری قمری) در پاریس بدرجۀدکتری نائل گردید، و در 1863م، آگرژه شد و از سال 1879م، تا 1902م، در دانشکدۀ طب بتدریس کحالی اشتغال داشت و در آخر بعضویت آکادمی فرانسه منتخب گردید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرناس
تصویر پرناس
فرناس، غافل، نادان، خواب آلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالاس
تصویر پالاس
پلاس، فرشی که از پشم به رنگ های مختلف می بافند و پرز ندارد، گلیم، جامۀ پشمی خشن و ستبر که قلندران و درویشان بر تن می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اناس
تصویر اناس
انس ها، مردم ها، بشرها، انسان ها، جمع واژۀ انس
فرهنگ فارسی عمید
شارل فرانسوا، مصنف سرودها و نمایشنامه ها و اپراها، مولد، کورویل در ناحیۀ اور و لوار بسال 1694م، 1084/ هجری قمری و وفات در سنۀ 1765م، 1178/ ههجری قمری
لغت نامه دهخدا
(اُ)
شهریست در کرمان از نواحی روذان و در سرحد فارس و کرمان واقع است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
مردمان. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی) (آنندراج) (غیاث اللغات) (فرهنگ فارسی معین). مردم. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). انس. ناس. (فرهنگ فارسی معین) : یوم ندعوا کل اناس بامامهم. (قرآن 71/17).
نبید خور که بنوروز هرکه می نخورد
نه از گروه کرام است و نز عداد اناس.
منوچهری.
و گاهی الف آنرا حذف کنند و ناس و با الف و لام الناس گویند. (از ناظم الاطباء). و رجوع به ناس شود.
- ابواناس، ام اناس، از کنی است. (از ناظم الاطباء).
- ام اناس، دختر ابوموسی اشعری و دختر قرط که جدۀ عبدالمطلب و نیز جدۀ اسماء دختر ابوبکر بود. (از ناظم الاطباء) ، انافت الدراهم علی الماءه، افزون گردید درمها بر صد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). زیاد شدن. (آنندراج). زائد شدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
از دهات دهستان دول بخش حومه شهرستان ارومیه است، در 46 هزارگزی جنوب شرقی ارومیه و 9500 گزی مغرب جادۀ شوسۀ ارومیه به مهاباد، در درۀ سردسیری واقع است و 178 تن سکنه دارد، آبش از چشمه تأمین میشود، محصولش غلات، توتون، چغندر و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی آنجا جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نام درختچه ای که در حدود کرج نزدیک تهران روید، این درختچه از نوع آلوی وحشی است و بر سه گونه است و هر سه را راناس نام دهند، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
شعوری بدان معنی پلاس یعنی گلیم و نمد و جل و کهنه داده است و ظاهراً این صورت، لفظ ترکی پلاس فارسی است، و رجوع به نرم دار شود
لغت نامه دهخدا
یکی از مقربین (کلود) امپراطور روم که او برای ازدواج با اگری پین کلود، مخدوم خویش را مسموم ساخت
لغت نامه دهخدا
پیتر سیمون، طبیعی دان آلمانی، مولد برلین 1741م، 1153/ هجری قمری و وفات 1811م، 1225/ هجری قمری وی در اورال، دریای خزر، آلتائی و چین سیاحت و بسیاری اکتشافات علمی کرده و او را کتابهای چند است
پسر اواندر و او بنابرقول ویرژیلیوس بدست تورنوس پادشاه قوم روتولی که در لاسیوم میزیستند کشته شد و انئاس انتقام وی بستد، (تمدن قدیم)
یکی از نامهای می نرو الهۀ جنگ
لغت نامه دهخدا
از نامهای خاص یهودان و در مقام تذلیل و ناپاکیزگی کسی گویند: فلان ملا پیناس است، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
رودی به ایتالیا در جلگۀ ’پو’ و آن از کوه رندینایا سرچشمه گیرد و از نزدیک مدن گذرد و به فینال رسد و از آنجا به دو شاخه منقسم شود شاخه ای متوجه جلگۀ پو گردد و شاخۀ دیگر بجانب فرّار جریان یابد و آن شاخه ای که در جلگۀ پو جاریست پریمار نام دارد. طول این رودخانه 170 هزارگز است و بعد از بن پرت در طول 50 هزارگز قابل کشتی رانی است
لغت نامه دهخدا
(نْ نا)
قصبه ای به هندوستان در 150 هزارگزی جنوب غربی الله آباد. نزدیک آن معدن الماس مشهوری است که بزمان اکبرشاه از آن سالی بقیمت دو میلیون و نیم فرانک الماس استخراج میکردند
لغت نامه دهخدا
کایوس وی بیوس، کنسول رومی یکی از امراء قیصر در گل
لغت نامه دهخدا
عنوان کشیش مسیحیان مشرق
لغت نامه دهخدا
نام درۀکوچکی در ولایت ادرنه در قرق کلیسیا که در نزدیکی حدود شرق رومیلی است و آبهای آن به دریای سیاه ریزد
لغت نامه دهخدا
نام آپولون رب النوع یونانی و نام ’موزها’
لغت نامه دهخدا
کوهی در یونان به جنوب شرقی درید و فسید با 2459 گز ارتفاع وآن در اساطیر یونانی خاص آپولون و موزها بوده است
لغت نامه دهخدا
(پِ زِ)
کرسی کانتن هرولت در ساحل یمین رود هرولت، دارای 7364 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
از رودخانه های دمشق است، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاداس
تصویر پاداس
آسی که باغ پا بکار اندازند مقابل دستاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناس
تصویر اناس
مردمان
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره گل سرخیان جزو دسته بادامها که دارای میوه سفت میباشد. ساقه های آن بسیار مستحکم است و در قدیم از آنها برای ساختن عصا و چوب چپق استفاده میکردند چوب چپق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالاس
تصویر پالاس
فرانسوی کاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناس
تصویر اناس
((اُ))
مردم، مردمان
فرهنگ فارسی معین
زمین گلی و چسبناک
فرهنگ گویش مازندرانی
حسود آدم بسیار بخیل
فرهنگ گویش مازندرانی
پس آب، فاضلاب
فرهنگ گویش مازندرانی