جدول جو
جدول جو

معنی پالکانه - جستجوی لغت در جدول جو

پالکانه
دریچه ای که از آن پنهان ببیرون نگرند دریچه پنجره، غرفه ستاوند، بام بلند، پاسنگ ترازو
فرهنگ لغت هوشیار
پالکانه
بالکانه، پنجره، دریچه، پنجره ای که از میله های فلزی ساخته شده
تصویری از پالکانه
تصویر پالکانه
فرهنگ فارسی عمید
پالکانه
((نِ))
پنجره فلزی، بام بلند، بالکانه
تصویری از پالکانه
تصویر پالکانه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
پنجره ای که از میله های فلزی سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالگانه
تصویر پالگانه
پنجره بالکانه، بالکن پیش آمدگی ساختمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالوانه
تصویر پالوانه
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
بلوایه، چلچله، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، فراستوک، فراشتوک
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاون، پالایه، ترشی پالا، راوق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
پنجره، دریچه، پنجره ای که از میله های فلزی ساخته شده
فرهنگ فارسی عمید
حلوایی است خشک و آنرا از هفت مغز (مغز بادام گردو زردالو شفتالو پسته فندق و چلغوزه) تهیه کنند: کارمن خوب کرد بی صلتی هرکه او طمع مالکانه کند. (ابوالعباس لفا اق. 497)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
((نِ))
پنجره فلزی، بام بلند، پالکانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالوانه
تصویر پالوانه
((نِ))
پرستو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالوانه
تصویر پالوانه
صافی، آبکش، ظرف فلزی سوراخ سوراخ که با آن چیزها را صاف کنند، پالونه، پالاون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مالکانه
تصویر مالکانه
Possessive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
собственнический
دیکشنری فارسی به روسی
स्वामित्व
دیکشنری فارسی به هندی
ครอบครอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
مخارجه ای که بر بالای خانه سازند ستاوند ستناوند استو ناوند، یک طبقه از خشت بر روی آجر تیغه سقف. خر پشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالانه
تصویر پالانه
چهار دیواری سرپوشیده که بالای بام بر روی پلکان می سازند، خرپشته، رده ای از دیوار که با دو آجر سربه سر شبیه شیروانی بر روی دیوار می سازند که برف و باران روی دیوار نماند
فرهنگ فارسی عمید