جدول جو
جدول جو

معنی پاشیدنی - جستجوی لغت در جدول جو

پاشیدنی
در خور پاشیدنافشاندنیپراکندگی پریشیدنی برافشاندنی
تصویری از پاشیدنی
تصویر پاشیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
پاشیدنی
درخور پاشیدن
تصویری از پاشیدنی
تصویر پاشیدنی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاچیدنی
تصویر پاچیدنی
در خور پاچیدن پاشیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
پراکندگی تفرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالیدنی
تصویر پالیدنی
در خور پالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشیدنی
تصویر پوشیدنی
لایق پوشیدن جامه لباس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
پراکندگی، پاشیدگی، پریشانی، تفرقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوشیدنی
تصویر پوشیدنی
جامه، لباس، پوشاک، ویژگی آنچه باید پنهان نگه داشته شود، سزاوار پنهان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
Collapsibility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
обрушимость
دیکشنری فارسی به روسی
схильність до руйнування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
podatność na zawalenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
ความสามารถในการพังทลาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
قابليّة انهيارٍ
دیکشنری فارسی به عربی
गिरावट की क्षमता
دیکشنری فارسی به هندی
পতনযোগ্যতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
پراگندن پریشیدن افشاندن، ریختن، پاچیدن پشنجیدن، یا آب پاشیدن، آب زدن جایی را. یا از هم پاشیدن، متلاشی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشیدن
تصویر پاشیدن
ریختن و پراکنده کردن هر چیز پاشیدنی، افشاندن، ریخته شدن و پراکنده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاشیدن
تصویر پاشیدن
((دَ))
ریختن، پراکنده کردن، متلاشی شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاشیدن
تصویر پاشیدن
Spatter, Splash, Splashing, Splatter, Sprinkle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
брызгать , плескать , брызгающий , посыпать
دیکشنری فارسی به روسی