جدول جو
جدول جو

معنی پاشیدنی - جستجوی لغت در جدول جو

پاشیدنی
درخور پاشیدن
تصویری از پاشیدنی
تصویر پاشیدنی
فرهنگ فارسی عمید
پاشیدنی
(دَ)
لایق پاشیدن. که درخور پاشیدن است. افشاندنی. پراکندنی. پریشیدنی. برافشاندنی
لغت نامه دهخدا
پاشیدنی
در خور پاشیدنافشاندنیپراکندگی پریشیدنی برافشاندنی
تصویری از پاشیدنی
تصویر پاشیدنی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
پراکندگی، پاشیدگی، پریشانی، تفرقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوشیدنی
تصویر پوشیدنی
جامه، لباس، پوشاک، ویژگی آنچه باید پنهان نگه داشته شود، سزاوار پنهان کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
در تداول عوام، آنچه پاچیدن را شاید. که درخور پاچیدن است.
- داروی پاچیدنی، داروی پراکندنی. ذرور. ذریره
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
اسم مصدر از پاشیدن. پراکندگی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
چیزی در خور پوشیدن. که توان پوشید. آنچه که پوشیدن را سزد. لایق پوشیدن. هر چه پوشیده شود، جامه. لباس. پوشاک. کسوه: گفتند شاها هر یکی (از فیل گوشان) چند گزی اند. برهنه و دو گوش دارند چون گوش فیل، نه افکندنی دارند و نه پوشیدنی. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی).
ز گستردنیها و از بیش و کم
ز پوشیدنیها و گنج و درم.
فردوسی.
همان جامه و تخت و اسب و ستام
ز پوشیدنیها که بردند نام.
ببخشید (خسرو پرویز) بر فیلسوفان روم
برفتند شادان از آن مرز و بوم.
فردوسی.
بدرویش بخشید چندی درم
ز پوشیدنیها و از بیش و کم.
فردوسی.
ز پوشیدنی هم ز افکندنی
ز گستردنی هم ز آکندنی.
فردوسی.
ز پوشیدنیها و از خوردنی
نیازش نبودی و گستردنی.
فردوسی.
ز پوشیدنی هم ز گستردنی
ز افکندنی هم پراکندنی.
فردوسی.
نه افکندنی هست و نه خوردنی
نه پوشیدنی و نه گستردنی.
فردوسی.
ز پوشیدنی یا ز گستردنی
همه بی نیازیم و ازخوردنی.
فردوسی.
مرا خورد و پوشیدنی زین جهان
بس از شهریار آشکار و نهان.
فردوسی.
فرستاد هر گونه ای خوردنی
ز پوشیدنی هم ز گستردنی.
فردوسی.
همه کار مردم نبودی ببرگ
که پوشیدنیشان همی بود برگ.
فردوسی.
ز پوشیدنی هم ز آکندنی
ز هر سو بیاورد آوردنی.
فردوسی.
هر آنچش ببایست از خوردنی
ز پوشیدنی هم ز گستردنی.
فردوسی.
ز پوشیدنیها و افکندنی
ز گستردنی و پراکندنی.
فردوسی.
ز گستردنی هم ز پوشیدنی
بباید بهائی و بخشیدنی.
فردوسی.
از او (کیومرث) اندر آمد همی پرورش
که پوشیدنی نو بد و نو خورش.
فردوسی.
، درخور نهفتن. نهفتنی. سزاوار پنهان کردن. پنهان کردنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پوشیدنی
تصویر پوشیدنی
لایق پوشیدن جامه لباس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچیدنی
تصویر پاچیدنی
در خور پاچیدن پاشیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
پراکندگی تفرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالیدنی
تصویر پالیدنی
در خور پالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
الرّشّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
Collapsibility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
collapsibilité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
崩壊性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پاشیدگی، پاشیدن
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
پاشیدگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
পতনযোগ্যতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
kuanguka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
çökebilirlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
붕괴성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
kemungkinan runtuh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
קריסותיות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
गिरावट की क्षमता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
ความสามารถในการพังทลาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
instortbaarheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
collassibilità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
colapsabilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
崩塌性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
podatność na zawalenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
схильність до руйнування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
Zusammenbruchbarkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
обрушимость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
colapsabilidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی