- پاشیدنی
- در خور پاشیدنافشاندنیپراکندگی پریشیدنی برافشاندنی
معنی پاشیدنی - جستجوی لغت در جدول جو
- پاشیدنی
- درخور پاشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در خور پاچیدن پاشیدنی
پراکندگی تفرق
در خور پالیدن
لایق پوشیدن جامه لباس
پراکندگی، پاشیدگی، پریشانی، تفرقه
جامه، لباس، پوشاک، ویژگی آنچه باید پنهان نگه داشته شود، سزاوار پنهان کردن
Collapsibility
обрушимость
Zusammenbruchbarkeit
схильність до руйнування
podatność na zawalenie
colapsabilidade
collassibilità
colapsabilidad
collapsibilité
instortbaarheid
ความสามารถในการพังทลาย
kemungkinan runtuh
قابليّة انهيارٍ
गिरावट की क्षमता
קריסותיות
çökebilirlik
kuanguka
পতনযোগ্যতা
پاشیدگی
پراگندن پریشیدن افشاندن، ریختن، پاچیدن پشنجیدن، یا آب پاشیدن، آب زدن جایی را. یا از هم پاشیدن، متلاشی شدن
ریختن و پراکنده کردن هر چیز پاشیدنی، افشاندن، ریخته شدن و پراکنده شدن
Spatter, Splash, Splashing, Splatter, Sprinkle
брызгать , плескать , брызгающий , посыпать