جدول جو
جدول جو

معنی پاشیب - جستجوی لغت در جدول جو

پاشیب
پله، پلکان آب انبار، پلکانی که از آن به محلی در زیرزمین بروند
تصویری از پاشیب
تصویر پاشیب
فرهنگ فارسی عمید
پاشیب
نردبان و زینه پایه، (برهان) :
ساحت بستان سر او بام قدرش کز علو
کاخ و فرواره فراز لامکان آورده اند
از عمود صبح پاشیبی بر این بربسته اند
وز بنات نعش آنرا نردبان آورده اند،
(از براهین العجم)
لغت نامه دهخدا
پاشیب
نردبان زینه پایه
تصویری از پاشیب
تصویر پاشیب
فرهنگ لغت هوشیار
پاشیب
نردبان زینه پایه
تصویری از پاشیب
تصویر پاشیب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاشیر
تصویر پاشیر
پای شیر آب انبار، گودالی که زیر شیر آب انبار درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
زیر زمین خرد که شیر آب انبار بر دیوار آن منصوب است، گودال پای شیر آب انبار و کلیۀ بنای مجاور شیر، آنجای از آب انبار که آب از شیر گیرند
لغت نامه دهخدا
(اَشْ یَ)
سپیدمو و پیر. نعت است از ضرب بر غیر قیاس و لا فعلاء له. ج، شیب، شیب. (منتهی الارب). مؤنثی از لفظ خود بر وزن فعلاء ندارد و از اینرو بجای شیباء، گویند شمطاء. (ازالمنجد). و از اینرو بر غیر قیاس است که اینگونه صفت باید از فعل مانند فرح باشد و شرط آن آنست که بر عیوب یا رنگها دلالت کند... و حال اینکه اشیب بمعنی سپیدمو است. (از تاج العروس). سپیدشده سر. (از المنجد). سپیدمو و پیر. (آنندراج). آنکه موی سر او سپید باشد. سپیدسر. سفیدسر. سفیدموی. سرسپید. آنکه سپیدی در موی سر او پدید آمده بود. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
تصویری از پا شیب
تصویر پا شیب
پلکان آب انبار
فرهنگ لغت هوشیار
زیر زمین خرد که شیر آب انبار بر دیوار آن نصب شده است گودال پای شیر آب انبار کلیه بنای مجاور شیر آنجای از آب انبار که آب از شیر گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاشیب
تصویر تاشیب
تباه کردن میان قوم برآغالاندن برانگیختن، در هم پیچاندن درختان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشیب
تصویر اشیب
سپیدموی، سپیدکوه از برف، روزابری سفید مو و پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشیر
تصویر پاشیر
زیرزمین خرد که شیر آب انبار بر دیوار آن متصل نصب شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشیب
تصویر اشیب
((اَ یَ))
سفیدمو و پیر
فرهنگ فارسی معین