جدول جو
جدول جو

معنی پاشکو - جستجوی لغت در جدول جو

پاشکو
(شِ)
دنا ماریا. زن دن ژوان پادیلا، آنگاه که شارل کن شوهر او را مغلوب و مقتول ساخت این زن در برابر عساکر شارل کن مقاومتی مردانه کرد و ازین رو بشجاعت مشهور شد و آنگاه که در محاصره افتاد بگریخت و بمملکت پرتقال رفت و پس از مدتی توقف هم در آنجا وفات یافت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشکو
تصویر اشکو
سقف، هر طبقه از بنا، اشکوب، آشکوب
فرهنگ فارسی عمید
کلمه امر یعنی نگاهدار. توجه کن. (ناظم الاطباء). این کلمه را شعوری با گاف آورده است و هر دو در آن متفردند. و رجوع به باشگو شود
لغت نامه دهخدا
قریه ای به مشرق هرات
لغت نامه دهخدا
(کُ وْ)
بخشی از ناحیۀ برلن دارای 59600 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
موضعی است در فارس بین ده دشت و بهبهان در شمال قلعه دیز
لغت نامه دهخدا
(اَ)
سقف خانه. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). مخفف اشکوب بمعنی سقف. (فرهنگ نظام).
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاشک
تصویر پاشک
پاسک
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع کالج نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
ای کاش
فرهنگ گویش مازندرانی
شکوفه با زمینه ی سفید، شکوفه ی درختان، شکافته شده
فرهنگ گویش مازندرانی