جدول جو
جدول جو

معنی پاشامه - جستجوی لغت در جدول جو

پاشامه
(مَ / مِ)
پاجامه. تنبان و شلوار. (تتمۀ برهان)
لغت نامه دهخدا
پاشامه
پاجامه تنبان شلوار
تصویری از پاشامه
تصویر پاشامه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارشامه
تصویر ارشامه
(دخترانه)
آرشامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرشامه
تصویر آرشامه
(پسرانه)
دارای زور خرس، زور، پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باشامه
تصویر باشامه
چادر، چارقد، روسری زنان، برای مثال دریده ماه پیکر جامه در بر / فکنده لاله گون باشامه بر سر (فخرالدین اسعد - لغتنامه - باشامه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واشامه
تصویر واشامه
روسری زنان، چارقد، سراگوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاجامه
تصویر پاجامه
زیرجامه، پیژامه، شلوار، تنبان
فرهنگ فارسی عمید
(مَ / مِ)
چادر. معجری باشد که زنان بر سراندازند. (برهان قاطع). معجری که زنان بر سر اندازند و آنرا باشومه و باشام نیز گفته اند. مقنعه. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). سرپوش چون دامن و چادر و امثال آن. مقنع. قناع. (شرفنامۀ منیری). سرپوش زنان از حریر مثل چادر و چارقد و غیره. در فرهنگ معجری است که زنان بر سر اندازند. (فرهنگ جهانگیری). خمار. باشمه:
دریده ماه پیکر جامه در بر
فکنده لاله گون باشامه بر سر.
فخرالدین اسعد گرگانی (از فرهنگ رشیدی و انجمن آرا).
با شامه بگرد آن جبین مهوش
چون هاله بگرد ماه زیبنده و خوش
هر کس که بدید آن رخ چون خورشید
فریاد برآورد که آتش آتش.
کمال کوته پا (از جهانگیری و شعوری).
لغت نامه دهخدا
(گُ جَ دَ / دِ)
درآمدن در چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
باشامه. روپاک. سرانداز. مقنعه. واشام. معجر:
از آن پس داد وی رانامۀ ویس
همان پیراهن و واشامۀ ویس.
(ویس و رامین).
ز زلفینت مرا ده یادگاری
ز واشامه مرا ده غم گساری.
(ویس و رامین).
دریده ماه پیکر جامه در بر
فکنده لاله گون واشامه از سر.
(ویس و رامین).
رجوع به واشام و باشامه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
زیرجامه. تنبان. شلوار. ازار
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
پاچنامه. لقب، قرین و همال. (برهان). و رجوع به پاچنامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پا جامه
تصویر پا جامه
تنبان، شلوار، زیر جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پابماه
تصویر پابماه
آبستنی که زادن او نزدیک شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتاوه
تصویر پاتاوه
پاتابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشومه
تصویر باشومه
چادری که زنان بر سر اندازند روسری زنان چارقب
فرهنگ لغت هوشیار
هر سلطانی که دارای تاج و تخت باشد ملک سلطان، فرمانروا حاکم مسلط صاحب اختیار، خدا، مجاز ماذون مختار، محیط تاونده: (والله محیط بالکافرین و الله پادشاه است بر نا گرویدگان و تاونده با ایشان) (کشف الاسرار میبدی. مداش 3: 1 ص 51) یا پادشاه چین. خاقان چین، آفتاب خورشید. یا پادشاه ختن، سلطان ختن، خوشید آفتاب. یا پادشاه ددان. شیر اسد. یا پادشاه درندگان. شیر. یا پادشاه معظم. سلطان بزرگ خداوند بزرگ. یا پادشاه نوروزی. کسی که از صبح تا عصر روز نوروز برای تفریح مردم عنوان پادشاه داشت و از مردم پول می ستد و آنرا با حاکم تقسیم میکرد میر نوروزی، آنکه اسما نه رسما بپادشاهی برگزیده شود آنکه بطریق استهزاء وی را بدین سمت نصب کنند: (خمار را باتفاق باسم سلطنت موسوم کردند و پادشاه نوروزی از وی برساختند) یا پادشاه نیمروز. پادشاه سیستان، آفتاب خورشید، مردم نیک پی و مبارک قدم، حضرت آدم بسبب آنکه طبق روایات تا نیمروز در بهشت بود، رسول اکرم ص از آن باب که طبق روایت شفاعت امتان خود را تا نیمروز خواهد کرد
فرهنگ لغت هوشیار
اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشویه
تصویر پاشویه
محلول نمک که جهت شستن پاهای بیمار درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
پاپیچ پالیک چارق، نواری که بساق پا پیچند مچ پیچ. یا پاتابه در جایی باز کردن، در جایی اقامت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشنده
تصویر پاشنده
پراکنده، افشاننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچاهه
تصویر پاچاهه
پاچال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچایه
تصویر پاچایه
پلیدی نجاست بول غایط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاخاره
تصویر پاخاره
پاخار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واشامه
تصویر واشامه
واشام: (وزان پس داد وی را نامه ویس همان پیرایه و واشامه ویس) (ویس ورامین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشنامه
تصویر پاشنامه
پاژنامه پازنامه پاچنامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشامه
تصویر باشامه
روسری زنان
فرهنگ لغت هوشیار
زیر جامه تنبان، شلوار پاشامه. توضیح پیژاما در انگلیسی از این کلمه ماخوذ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واشامه
تصویر واشامه
((مِ))
مقنعه، روسری، واشام، باشام، باشامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاجامه
تصویر پاجامه
((مِ))
زیرشلواری، تنبان، شلوار راحتی که در خانه به پا کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باشامه
تصویر باشامه
((مِ))
مقنعه، روسری، چارقد، واشام، باشام، واشامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پخشنامه
تصویر پخشنامه
اعلامیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پایانه
تصویر پایانه
ترمینال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پالایه
تصویر پالایه
فیلتر، صافی
فرهنگ واژه فارسی سره
ورم آماس
فرهنگ گویش مازندرانی