- پارتیزان
جانبدار، طرفدار، هواخواه، معتقد به عقیده یا مسلکی
معنی پارتیزان - جستجوی لغت در جدول جو
- پارتیزان
فرانسوی هوا خواه، گوند (به جای سرباز چریک)
- پارتیزان
چریک، سربازی که به صورت غیرکلاسیک و نامنظم با دشمن می جنگد
- پارتیزان
چریک، رزمنده، هواخواه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(اَ)
لغت نامه دهخدا
از محال همدان است. از آنجاست میر رضی ارتیمانی. (آنندراج) ، ایستادن، تیره رنگ شدن. (منتهی الارب) ، به نم و تری رسیدن، چنانکه چاهکن. بخاک تر رسیدن در چاه کندن:و احتفر حتی ارثد، کند زمین را تا به نم آن رسید
(یِ ن ن)
لغت نامه دهخدا
سرود ملی که پس از انقلاب 1830م. 1245/ هجری قمری دلاوینی بساخت و آهنگ آنرا اوبر تصنیف کرد
دهی از دهستان کاریزنو بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 54هزارگزی شمال باختری تربت جام و 15هزارگزی باختر مالرو عمومی تربت جام به فریمان، کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 634 تن است، قنات دارد، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(اَ)
لغت نامه دهخدا
قریه ای از نواحی أستوا از اعمال نیشابور و ابوعبداﷲ الحسن بن اسمعیل بن علی الارتیانی النیسابوری (متوفی پس از 310 هجری قمری) بدانجا منسوبست. (معجم البلدان)
((ش ِ))
فرهنگ فارسی معین
دیواری ثابت یا متحرک و نازک برای تقسیم کردن اتاقی بزرگ به بخش های کوچک تر، دیوارک (واژه فرهنگستان)
از دهستان فیروزجاه شهرستان بابل