- پادگان
- گروهی از سربازان که در مکانی جای گزیده و به حفظ و نگهبانی آن گماشته شده باشند
معنی پادگان - جستجوی لغت در جدول جو
- پادگان ((دِ))
- محل اسکان گروهی از سربازان که برای محافظت محلی در آنجا متوقف شوند، سربازخانه، ساخلو، دسته های پیاده نظام عهد ساسانی
- پادگان
- گروهی از سربازان که در یک محل متوقف و مامور نگهبانی آن محل باشند، ساخلو، محلی که این گروه در آن مستقر می شوند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پشت بام
دیواره هایی که از ته نشست های آب رودخانه در کناره های بستر رود تشکیل می شود، بام، پشت بام، پنجره، دریچه، صفه یا جای هموار و بلند در کمر کوه
سلسه مراتب، درجات
پاتنگان
حافظ و حفظ کننده، خزینه دار، پاسبان گنجینه
پاده، مقابل سوارگان
ماده ها، کنایه از مرد زن صفت، جمع واژۀ ماده
جانوری که فرزند آورد یا تخم کند انثی مقابل نر فحل: ماده خر ماده گاو: مسعود... شب را بر ماده پیلی تیرزد نشسته بالشکری جریده روی بطوس نهاد، انسانی که فرزند آورد مونث مقابل نر: مذکر. توضیح این کلمه گاه باشیا و جمادات و ستارگان نیز اطلاق شود: مهر بهتر زماه لیک بلفظ ماده آمد یکی و دیگر نر. (سنائی. دیوان. مد. 220) جمع مادگان: مادگان در کده کدو نامند خامشان پخته پخته شان خامند. (هفت پیکر. ارمغان 192)
جمع دده
آرشیویست
محل تولد
احیاء
انظار
مجانی
اصطلاحات
جمع بنده. بنده ها، در خطاب شفاهی و کتبی به شاه: (بندگان اعلی حضرت همایونی) گویند و نویسند. یا بندگان اشرف. در خطاب به شاه و امیر بکار برده میشده
بادنجان باذنجان بادمجان
نگاهدارنده حافظ نگهبان، خزانه دار، کسی که نامه ها و سندهای اداری را در محلی ضبط کند ضباط
مسرور
رژیم، نظام
آزاده، احرار، جوانمردان
حرکت دهنده باد، فرشته ای که باد را حرکت دهد
پرده ای است که بر تیر کشتی می بندند، خیمه کشتی