- پادشا (پسرانه)
- حاکم (نگارش کردی: پاوشا)
معنی پادشا - جستجوی لغت در جدول جو
- پادشا
- پادشاه سلطان، فرمانروا حاکم مسلط صاحب اختیار، خدا، مجاز ماذون مختار
- پادشا ((دِ))
- پادشاه، فرمانروا، مجازاً مأذون، مختار، خدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر سلطانی که دارای تاج و تخت باشد ملک سلطان، فرمانروا حاکم مسلط صاحب اختیار، خدا، مجاز ماذون مختار، محیط تاونده: (والله محیط بالکافرین و الله پادشاه است بر نا گرویدگان و تاونده با ایشان) (کشف الاسرار میبدی. مداش 3: 1 ص 51) یا پادشاه چین. خاقان چین، آفتاب خورشید. یا پادشاه ختن، سلطان ختن، خوشید آفتاب. یا پادشاه ددان. شیر اسد. یا پادشاه درندگان. شیر. یا پادشاه معظم. سلطان بزرگ خداوند بزرگ. یا پادشاه نوروزی. کسی که از صبح تا عصر روز نوروز برای تفریح مردم عنوان پادشاه داشت و از مردم پول می ستد و آنرا با حاکم تقسیم میکرد میر نوروزی، آنکه اسما نه رسما بپادشاهی برگزیده شود آنکه بطریق استهزاء وی را بدین سمت نصب کنند: (خمار را باتفاق باسم سلطنت موسوم کردند و پادشاه نوروزی از وی برساختند) یا پادشاه نیمروز. پادشاه سیستان، آفتاب خورشید، مردم نیک پی و مبارک قدم، حضرت آدم بسبب آنکه طبق روایات تا نیمروز در بهشت بود، رسول اکرم ص از آن باب که طبق روایت شفاعت امتان خود را تا نیمروز خواهد کرد
فرمانروای مقتدر و صاحب تاج و تخت، سلطان، ملک، شهریار، خدیو، خسرو، کشورخدا، کیهان خدیو، کنایه از مسلط
فرمانروایی که تاج و تخت داشته باشد، ملک، سلطان، حاکم، مسلط، صاحب اختیار، خدا، محیط، تاونده
جزا، مکافات، سزا، قرض، اجر، ثواب، اجرت، مزد، عوض
جایزه
پادشاه، سلطان: (پادشه پاسبان درویش است) (سعدی)
مزد، سزای عمل، خواه نیک خواه بد، سزا، جزا، برای مثال درستش شد که هرچ او کرد بد کرد / پدر پاداش او بر جای خود کرد (نظامی۲ - ۱۲۶)
پادشاه، فرمانروای مقتدر و صاحب تاج و تخت، سلطان، ملک، شهریار، خدیو، خسرو، کشورخدا، کیهان خدیو، مسلط
((گُ))
فرهنگ فارسی معین
جشنی که بعد از عروسی در خانه اقوام و دوستان عروس و داماد برپا می شود به این معنی که پای عروس و داماد به خانه آن ها باز شود
جزا و کیفر چه خوب چه بد، مهر، کابین
مراسم مهمانی و پذیرایی که خویشان و کسان عروس یا داماد چند روز پس از مراسم عروسی به افتخار عروس و داماد برپا می کنند و غرض از آن این است که پای عروس و داماد را به خانۀ خود باز کنند
Reward, Gratuity
чаевые , награда
Trinkgeld, (DE) Belohnung
чайові , нагорода
napiwek, (PL) nagroda
小费 , 相同
gorjeta, (PT) recompensa
mancia, (IT) ricompensa
gratificación, (ES) recompensa
gratification, (FR) récompense
fooi, (NL) beloning
ทิป , รางวัล
tip, (ID) hadiah
إعطاءٌ ,
टिप , पुरस्कार
טִיפּ , פרס
チップ , 報酬
팁 , 보상
bahşiş, (TR) ödül