- پاجوش
- شاخه باریکی که در پای بعض درختان از قبیل چنار تبریزی تمشک آلو گوجه فندق و غیره میروید و آنها در حقیقت جوانه ها و ساقه های جوان و نو رسته ای از ریشه گیاه اصلی هستند. ممکنست این پاجوشها نزدیک تنه اصلی یعنی کاملا پای درخت و یا دور از تنه اصلی باشند ولی در هر حال با ریشه درخت اصلی ارتباط دارند از این پاجوشها در باغبانی برای ازدیاد گیاهان استفاده میکنند، شاخه ای که پس از کف بر کردن درختی روید نوچه شکیر
معنی پاجوش - جستجوی لغت در جدول جو
- پاجوش
- نهال نازک و باریکی که در پای بعضی از درختان می روید، و از آن ها برای ازدیاد درختان استفاده می کنند
- پاجوش
- شاخۀ باریکی که از پای درخت می روید و چسبیده به ریشۀ درخت است و می توان آن را از ریشۀ اصلی جدا کرد و در جای دیگر کاشت. گاه آن را در زمین می خوابانند و قسمت پایین آن را زیر خاک می کنند تا ریشه بدواند و سال بعد درمی آورند و در جای دیگر می کارند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کفش پا افزار (مطلقا)، (خصوصا) کفش راحتی مخمل مزین به یراقهای طلا و دانه های الماس بدلی که یک قرن پیش زنان ایرانی در داخل منزل آنرا بپامیکردند، عایق و مانع و سدی که در راه پیشرفت یا زندگانی مردم ایجاد کنند
کافور مغشوش پالوس بالوس بالوش
که جوش و غلیان بسیار دارد، پر و لوله پرغوغا پرغلغله با حرارت. یا برنج پر جوش. برنجی که برای پخته شدن جوش بسیار لازم دارد. یا سر پرجوش. سر پر شور پر حرارت
کفش، پوششی برای محافظت از پا، پااوزار، پایدان، لخا، پاافزار، پایزار، لکا
پاپوش دوختن: کنایه از توطئه و پرونده سازی کردن برای کسی
پاپوش دوختن: کنایه از توطئه و پرونده سازی کردن برای کسی
کفش، پای افزار، مجازاً گرفتاری، دردسر
پاپوش درست کردن برای کسی: کنایه از برای کسی ایجاد دردسر کردن
پاپوش دوختن برای کسی: کنایه از توطئه کردن برای کسی
پاپوش درست کردن برای کسی: کنایه از برای کسی ایجاد دردسر کردن
پاپوش دوختن برای کسی: کنایه از توطئه کردن برای کسی
Bubbly, Enthusiastic, Hyperactive
Unsociable
antissocial
пузырящийся , энтузиастичный , гиперактивный
antisocial
sprudelnd, enthusiastisch, hyperaktiv
aspołeczny
булькаючий , захоплений , гіперактивний
асоциальный
musujący, entuzjastyczny, nadpobudliwy
антисоціальний
起泡的 , 热情的 , 多动的
asociaal
borbulhante, entusiástico, hiperativo
unsozial
frizzante, entusiasta, iperattivo
burbujeante, entusiasta, hiperactivo
antisocial
pétillant, enthousiaste, hyperactif
antisociale
bruisend, enthousiast, hyperactief
समाजविरोधी
ฟอง , กระตือรือร้น , มากเกินไป
অসামাজিক
berbusa, antusias, hiperaktif
asosyal
فوّارٌ , حماسيٌّ , فائق النّشاط