جدول جو
جدول جو

معنی پاتنی - جستجوی لغت در جدول جو

پاتنی
(تِ)
چچ. آلتی چوبین چون پنجۀ انسان با دستۀ بلندکه در خرمن ها بدان غله برافشانند و کاه از دانه جدا کنند. پتنی. غله برافشان. و در لهجۀ شهمیرزاد (دیهی بر چهارفرسنگی شمال شرقی سمنان) ، هشتالم. پنجه. شنه، سینی چوبین بر گونۀ برهونی که غله بدان افشانند. غله برافشان. دانه برافشان. پرپاش
لغت نامه دهخدا
پاتنی
آلتی چوبین و پنجه مانند که بدان خرمن باد دهند، سینی چوبی برای پاک کردن و افشاندن غله چچ پتنی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پانتی
تصویر پانتی
(دخترانه)
نام همسر آریاسب از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پانی
تصویر پانی
آب، ماده ای مایع، بی طعم، بی بو و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی h۲o که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته، در صد درجۀ سانتی گراد جوش می آید و در صفر درجۀ سانتی گراد منجمد می شود برای مثال نه در آن معده ریزه ای میده / نه در آن دیده قطره ای پانی (سنائی - لغت نامه - پانی)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پختنی
تصویر پختنی
قابل پختن، درخور طبخ، غذای پخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتنی
تصویر ناتنی
برادر یا خواهری که از یک پدر و مادر نباشند، زن یا مرد نسبت به فرزند همسر خود
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
هانری. عالم لاطینی فرانسوی مؤلف آثار عمده در باب تراژدی های یونان و شعر لاطینی. مولد 1793م. مطابق با 1208 هجری قمری وفات بسال 1876م. مطابق با1293 ه. ق
گی. طبیب فرانسوی متولد بناحیت اوآز او بحسن قریحه و ذوق سلیم معروف و نامه های شیرین و دلپسند فکاهی او مشهور است
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کفشی که در گل پوشند، تخت کفشی از چوب یا فلز که زیر آن تیغه ای آهنین از طول هست و آنرا برای لغزیدن و سریدن روی یخ بزیر کفش بندند و این کار نوعی ورزش زمستانی است
لغت نامه دهخدا
آدلینا، مغنیۀ ایتالیائی مولد بسال 1843م، مطابق با 1259 هجری قمری در مادرید، و وفات بسال 1919م، مطابق با 1338 هجری قمری
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ابی تنها. امی تنها. برادرندر. خواهرندر.
- خواهر یا برادر ناتنی، که با تو از یک پدر است و ازیک مادر نیست. که با تو از یک مادر است و از یک پدرنیست. ناخواهری. نابرادری
لغت نامه دهخدا
(پُ تَ)
درخور طبخ. سزاوار پختن، مطبوخ. طبیخ. مقابل حاضری، پختنی ساختن، اطباخ. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
سلسلۀ جبالی است به جنوب هندوستان در ایالت مادوره از مملکت تروان کور در ده درجه تا ده درجه و پانزده دقیقۀ عرض شمالی و هفتاد و پنج درجه تا هفتاد و پنج درجه و سی و پنج دقیقه طول شرقی و بلندترین قلۀ آن 2600 گز ارتفاع دارد و قصبه ای نیز در دامنۀ این کوه بهمین نام هست با 12800 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(پان نُ نی)
ناحیه ای از اروپا در قدیم میان دانوب از شمال و ایلّیری از جنوب و رودهای دراو و ساو آنرا مشروب میکند. اهالی این ناحیه را قیصر و اوغسطس به اطاعت روم درآوردند
لغت نامه دهخدا
قومی به شمال امریکا در حدود 6000 تن که ستارۀ زهره را ستایش کنند و در قدیم قربانی آدمی میکرده اند
لغت نامه دهخدا
کشور یا مجموعه ای از امارات به شبه جزیره مالاکا در ساحل شرقی خلیج سیام و تابع دولت سیام، مساحت 12950هزار گز مربع، دارای صدهزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
عنوان رئیس شهر در سومر، و مردم این شهر عقیده داشتند که پاتسی ها امور شهرها را بر وفق میل خدایان اداره میکنند و بنابراین پاتسی ها پادشاهان کوچکی بودند که امور مذهبی و کشوری و لشکری شهر را دردست داشتند، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 115 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ)
شهری به هندوستان بر ساحل گنگ. دارای 12000 تن سکنه. صنایع آن ذوب فلز و بافتن قالی و محصول عمده آن تریاک است
لغت نامه دهخدا
(تُ)
برهنه پای. تهی پای: و مستحب آن است که در مکه پاتهی رود. (تفسیر ابوالفتوح رازی).
پاتهی گشتن به است از کفش تنگ
رنج غربت به که اندر خانه جنگ.
مولوی
لغت نامه دهخدا
دانه برافشان، چچ، طبقی از چوب به هیأت برهونی که غله بدان افشانند پاک کردن را، پاتین، رجوع به پاتنی شود
لغت نامه دهخدا
اواریست دزیره د، شاعر فرانسوی، مولد بسال 1753م، 1166/ هجری قمری در بوربن و وفات در سنۀ 1814م، 1299/ هجری قمری وی اشعاری دلکش دارد با سبکی خوش
لغت نامه دهخدا
(تَنْ نی)
نام جد محمد بن مهناست. (منتهی الارب). و محمد از روات است. نام مردی که نبیره اش محمد بن مهنا از روات حدیث است. (ناظم الاطباء). در تاریخ علم حدیث، روات نقش محوری در حفظ و انتقال سنت پیامبر اسلام (ص) ایفا کرده اند. این افراد با جمع آوری و تحلیل دقیق روایت ها، کمک کرده اند تا مسلمانان از منابع صحیح دینی استفاده کنند. به همین دلیل، روات به عنوان نگهبانان علم حدیث شناخته می شوند که در مقابل هرگونه تحریف یا تغییر در احادیث ایستاده اند.
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نام شهری در ایالت سوری از انگلستان در نه هزارگزی غربی لندن و آن مسقطالرأس مورّخ مشهور گیبون است
لغت نامه دهخدا
پاتینی، غله برافشان، پاتنی
لغت نامه دهخدا
آلتی چوبین و پنجه مانند که بدان خرمن باد دهند، سینی چوبی برای پاک کردن و افشاندن غله چچ پتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتینی
تصویر پاتینی
پاتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتین
تصویر پاتین
پاتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتهی
تصویر پاتهی
پابرهنه بدون کفش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پانی
تصویر پانی
آب: (نه در آن معده ریزه ای مانده نه در آن دیده قطره ای پانی) (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پختنی
تصویر پختنی
درخور طبخ سزاوار پختن، مطبوخ طبیخ مقابل حاضری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتنی
تصویر ناتنی
ناخواهری و نابرادری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتنی
تصویر ناتنی
((تَ))
فرزندان یا خویشاوندانی که از یک پدر و مادر نباشند
فرهنگ فارسی معین
ناتنی، برادر یا خواهر رضاعی، برادر یا خواهر ناتنی
فرهنگ گویش مازندرانی
کار در شرایط سخت و دشوار
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی جنگلی در منطقه ی رویان نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نوک پا
فرهنگ گویش مازندرانی