جدول جو
جدول جو

معنی ویوگ - جستجوی لغت در جدول جو

ویوگ
عروس، زنی که تازه ازدواج کرده، بیوک، عروسه، گلین، نوعروس، بیوگ، بیو، پیوگ، تازه عروس
تصویری از ویوگ
تصویر ویوگ
فرهنگ فارسی عمید
ویوگ(وَ یو)
عروس. بیوگ. بیو. ویو. (حاشیۀ برهان چ معین) :
که جاوید این سرا آراسته باد
پر از شادی و ناز و خواسته باد
در او خرم ویوگان و خسوران
عروسان دختران داماد پوران.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
ویوگ
عروس: (که جاوید این سرا آراسته باد، پر از شادی و ناز و خواسته باد) (در و خرم ویوگان و خسوران عروسان دختران داماد پوران) (ویس ورامین)
تصویری از ویوگ
تصویر ویوگ
فرهنگ لغت هوشیار
ویوگ((وَ))
بیو. بیوگ. ویو، عروس
تصویری از ویوگ
تصویر ویوگ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ویو
تصویر ویو
(پسرانه)
گیو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیوگ
تصویر پیوگ
عروس، زنی که تازه ازدواج کرده، بیوگ، گلین، نوعروس، ویوگ، عروسه، بیوک، تازه عروس، بیو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیوگ
تصویر بیوگ
عروس، زنی که تازه ازدواج کرده، تازه عروس، نوعروس، پیوگ، بیوک، عروسه، گلین، ویوگ، بیو برای مثال بس عزیز و بس گرامی شاد باش / اندر این خانه به سان نوبیوگ (رودکی - لغت فرس۱ - بیوگ)
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
پیوگ. بیوک. عروس. (اسدی) (برهان) (جهانگیری) (آنندراج). عروس. مقابل داماد. (ناظم الاطباء). عروس بود بلغت خراسانی. (اوبهی). عروس، نسبت به داماد و نسبت به مادر شوهر و پدرشوهر. (یادداشت مؤلف) :
بسا که مست درین خانه بودم و شادان
چنانک جاه من افزون بد از امیر و بیوگ.
رودکی.
همه ساز عروسی کرده شهرو
بیوگش ویسه و داماد ویرو.
(ویس و رامین ازجهانگیری و سروری).
زن ویرو بود شایسته خواهر
بیوگ من بود بایسته دختر.
(ویس و رامین از جهانگیری).
- نوبیوگ، نوبیوک. نوعروس:
بس عزیزم بس گرامی شاد باش
اندرین خانه بسان نوبیوگ.
رودکی
لغت نامه دهخدا
(فَءْوْ)
دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 35هزارگزی شمال باختری بیرجند و یکهزارگزی شمال جادۀ شوسۀ عمومی مشهد به زاهدان قرار دارد. کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 303 تن شیعۀ فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد. این ده رابه اصطلاح محلی قیپک نیز میگویند. مزارع استند، اسپندی، وهنوج، عصمت آباد بالا و پائین، استیدوک و صادق آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(وَ / وِ)
عروس است که زن داماد باشد. (برهان). بیو. بیوگ. ویوگ
لغت نامه دهخدا
(یِ)
دهی است از دهستان خورش رستم بخش شاهرودشهرستان هروآباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(وی وَ / وِ)
در کاسه و بشقاب و کوزه و جز آن، کمی از دهانۀ آن شکسته
لغت نامه دهخدا
تصویری از ویو
تصویر ویو
عروس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویوه
تصویر ویوه
(کشتی رانی) قسمتی از جسد کشتی که از آب خارج است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویوک
تصویر ویوک
عروس: (که جاوید این سرا آراسته باد، پر از شادی و ناز و خواسته باد) (در و خرم ویوگان و خسوران عروسان دختران داماد پوران) (ویس ورامین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیوگ
تصویر پیوگ
عروس. پیوگان: عروس پیوگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوگ
تصویر بیوگ
عروس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوگ
تصویر بیوگ
((بَ))
عروس
فرهنگ فارسی معین
بیوه
فرهنگ گویش مازندرانی
بیوه، زن شوهر مرده
فرهنگ گویش مازندرانی
کلام نارسا، تودماغی، صدای بال مگس
فرهنگ گویش مازندرانی
شوق بی اندازه، مرتعی در بندر گز
فرهنگ گویش مازندرانی