جدول جو
جدول جو

معنی وینگوم - جستجوی لغت در جدول جو

وینگوم
بادنجان، گردوی بزرگ، نوعی خورشت که ماده ی اصلی آن بادمجان است
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انگوم
تصویر انگوم
انگم، مادۀ چسبناک که از تنه و شاخۀ برخی درختان میوه دار بیرون می آید و سفت می شود، صمغ درخت زنج، ازدو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ویرگول
تصویر ویرگول
علامتی به شکل «، » که بین دو کلمه یا دو جمله گذاشته می شود و نشانۀ فاصله یا مکث است، کاما
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
انگم. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به انگم شود، جمع واژۀ نمر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پلنگان. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
نشانۀ فاصله در جمله و بخشی از جمله بدین شکل ’،’ در زبانهای غربی، به کار بردن این نشانه در فارسی نیز رایج شده است
لغت نامه دهخدا
نام تیره ای از چرام (قسمت دوم از اقسام چهار بنچۀ ایل جانکی کوه گیلویۀ فارس). (جغرافیای سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
هایرم. (1789- 1869 میلادی) مبلغ آمریکائی. وی بجزائر هاوائی رفت (1819 میلادی). با همکارانش طرح الفبائی برای زبان هاوائیائی ریخت و انجیل را به این زبان ترجمه کرد. نوه اش هایرم بینگم (1875- 1956 میلادی) باستان شناس و از رجال ایالات متحدۀ آمریکا بود و ویرانه های بعضی از شهرهای دولت اینکا را کشف کرد. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
غوک نر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ضفدع نر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
لغت محلی گناباد، بارهنگ باشد بلغت مردم طهران. (ناظم الاطباء). لسان الحمل. (فهرست مخزن الادویه) (دمزن). بزر لسان الحمل. (بحر الجواهر). تخم لسان الحمل. (ناظم الاطباء). آذان الجدی. (منتهی الارب). برد و سلام. ذنب الفاره. سپندان تلخ را گویند. (آنندراج). خرگوش. خرگوشک. خرغول. (دمزن). خرغوله. خرقوله. خرقول. چرغول. چرغوله. جرغول. جرغوله. تخم سفید. بزوشه. مری زبانک. خنگ. زبان بره. کاردی. ریم آهنگ. ریم آهنج. خمخم. خوبکلا. خونکلا. جنیده. بترکی باغ پریاغی نامند. دوائی است. و رجوع به بارهنگ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هینام. سخنی که فهمیده نشود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به هینام شود
لغت نامه دهخدا
فرانسوی وک (نخستین دستور) نشانه فاصله درجلمه و بخشی از جلمه بدین شکل: (در فارسی) و و (در زبانهای غربی)
فرهنگ لغت هوشیار
صمغ و ماده چسبنده لزجی که از درختان مخصوصا درختان آلو و آلوچه و گوجه خارج میشود و در برابر هوا انجماد می یابد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویرگول
تصویر ویرگول
علامت فاصله به این شکل «،» که بین کلمات گذاشته می شود، کاما
فرهنگ فارسی معین
ستون، تکیه گاه چوبی کاشته شده در زمین، میخ بزرگ چوبی، از
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی به نام دیوسفید با نام علمی rotoondifoia andrachne
فرهنگ گویش مازندرانی
تشت تشت رخت شویی
فرهنگ گویش مازندرانی
میخ چوبی کاشته شده در زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
گیره ای چوبی که به دیوار نصب کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
بادنجان
فرهنگ گویش مازندرانی
کلام نارسا، تودماغی، صدای بال مگس
فرهنگ گویش مازندرانی