سیم گل را گویند، و آن گلابه ای است که بر دیوار مالند و در بالای آن کاهگل کنند، (برهان) : سرای خود را کرده ستانۀ زرین به سقف خانه پدر برندیده کهگل و ویم، سوزنی سمرقندی (از حاشیۀ برهان چ معین)
سیم گِل را گویند، و آن گِلابه ای است که بر دیوار مالند و در بالای آن کاهگل کنند، (برهان) : سرای خود را کرده ستانۀ زرین به سقف خانه پدر برندیده کهگل و ویم، سوزنی سمرقندی (از حاشیۀ برهان چ معین)
لفظی است که آن را در عربی محض می گویند، همچنانکه گویند بنویم دیدن شناخت، یعنی بمحض دیدن شناخت. (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). از برساخته های دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 شود
لفظی است که آن را در عربی محض می گویند، همچنانکه گویند بنویم دیدن شناخت، یعنی بمحض دیدن شناخت. (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). از برساخته های دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 شود
ابومحمد رویم بن محمد زید بن رویم بغدادی. صاحب تألیفات در تصوف و عرفان و از بزرگان این طریقه است. (یادداشت مؤلف). رجوع به ابومحمد رویم و اعلام زرکلی شود
ابومحمد رویم بن محمد زید بن رویم بغدادی. صاحب تألیفات در تصوف و عرفان و از بزرگان این طریقه است. (یادداشت مؤلف). رجوع به ابومحمد رویم و اعلام زرکلی شود
پیسه مار زن بی شوی مرد بی زن دختر مانده ضمیر شخصی متصل فاعلی اول شخص، جمع رفته ایم، فعل هستیم: استیم: زنده ایم. توضیح آنگاه که بکلمه مختوم به (- ه) غیر ملفوظ یا حرف مصوت پیوندد بصورت نوشته شود: برده ایم داناایم و در غیر این صورت بشکل (- یم) : رفتیم خوردیم. زن بی شوی بیوه، جمع ایامی، مرد بی زن
پیسه مار زن بی شوی مرد بی زن دختر مانده ضمیر شخصی متصل فاعلی اول شخص، جمع رفته ایم، فعل هستیم: استیم: زنده ایم. توضیح آنگاه که بکلمه مختوم به (- ه) غیر ملفوظ یا حرف مصوت پیوندد بصورت نوشته شود: برده ایم داناایم و در غیر این صورت بشکل (- یم) : رفتیم خوردیم. زن بی شوی بیوه، جمع ایامی، مرد بی زن