ابن صلاح الدین بن علی بن صلاح الدین حسنی کوکبانی. ملقب به جمال الدین. مورخ بود و در حدود سال 1120 ه. ق. متولد شد. و در 1219 هجری قمری در صنعاء درگذشت. او راست: 1- اتحاف الخاصه بتصحیح الخلاصه. 2- دررالاصداف. 3- المختصر المستفاد من تاریخ العماد. 4- منهج الکمال النفسی بمعرفه الکلام القدسی، که در یک مجلد بزرگ است و آن را به ترتیب حروف الفبا نگاشته است. (از معجم المؤلفین از ملحق البدرالطالع زباره ص 165) ابن علی سوادی کوکبانی. فقیه یمانی و از زیدیه بود. و در سال 1316 هجری قمری درگذشت. 25 تألیف به وی نسبت داده اند که از آن جمله است: 1- رسائلی در مساحت و غیره. 2- نجاهالعبد فی ارکان الاسلام الخمسه. 3- نظم الازهار، در فقه. (از معجم المؤلفین از الاعلام زرکلی ج 5 ص 130)
ابن صلاح الدین بن علی بن صلاح الدین حسنی کوکبانی. ملقب به جمال الدین. مورخ بود و در حدود سال 1120 هَ. ق. متولد شد. و در 1219 هجری قمری در صنعاء درگذشت. او راست: 1- اتحاف الخاصه بتصحیح الخلاصه. 2- دررالاصداف. 3- المختصر المستفاد من تاریخ العماد. 4- منهج الکمال النفسی بمعرفه الکلام القدسی، که در یک مجلد بزرگ است و آن را به ترتیب حروف الفبا نگاشته است. (از معجم المؤلفین از ملحق البدرالطالع زباره ص 165) ابن علی سوادی کوکبانی. فقیه یمانی و از زیدیه بود. و در سال 1316 هجری قمری درگذشت. 25 تألیف به وی نسبت داده اند که از آن جمله است: 1- رسائلی در مساحت و غیره. 2- نجاهالعبد فی ارکان الاسلام الخمسه. 3- نظم الازهار، در فقه. (از معجم المؤلفین از الاعلام زرکلی ج 5 ص 130)
ابن عبدالرب بن محمد بن الحسین، مشهور به کوکبانی. از دودمان امام یحیی شرف الدین حسنی است. وی در کوکبان یمن شاعر زمان خود بود. محل ولد و وفاتش نیز همان جا است. دیوانی دارد به نام ’الزورق فیماجلا ورق و تحلت به الورق’. رجوع به نیل الوطر ج 2 ص 179 و الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 11 شود
ابن عبدالرب بن محمد بن الحسین، مشهور به کوکبانی. از دودمان امام یحیی شرف الدین حسنی است. وی در کوکبان یمن شاعر زمان خود بود. محل ولد و وفاتش نیز همان جا است. دیوانی دارد به نام ’الزورق فیماجلا ورق و تحلت به الورق’. رجوع به نیل الوطر ج 2 ص 179 و الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 11 شود
ابن عبدالقادر بن ناصر بن عبدالرب بن علی حسین یمنی کوکبانی شاعر. متولد 1061 هجری قمری 1650/ میلادی و متوفی در شبام در 1112 هجری قمری 1700/ میلادی دیوان شعر دارد. (معجم المؤلفین از بدر الطالع ج 1 ص 221) (هدیه العارفین ج 1 ص 325)
ابن عبدالقادر بن ناصر بن عبدالرب بن علی حسین یمنی کوکبانی شاعر. متولد 1061 هجری قمری 1650/ میلادی و متوفی در شبام در 1112 هجری قمری 1700/ میلادی دیوان شعر دارد. (معجم المؤلفین از بدر الطالع ج 1 ص 221) (هدیه العارفین ج 1 ص 325)
نوعی از طعام که از ارزن ترتیب دهند لغت یمنی است. (آنندراج) (منتهی الارب). طعامی است از ذرت مخصوص یمنیان. (از اقرب الموارد) ، بیماریی است شتر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
نوعی از طعام که از ارزن ترتیب دهند لغت یمنی است. (آنندراج) (منتهی الارب). طعامی است از ذرت مخصوص یمنیان. (از اقرب الموارد) ، بیماریی است شتر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
جمع واژۀ راکب، به معنی شترسوار. (آنندراج) جمع واژۀ راکب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : چه آستان که چون کعبه به خاکپای رکبان آن تمسک سزا و به مواقف و ارکان آن تنسک روا. (ترجمه تاریخ یمینی ص 453). - رکبان السنبل، آنچه از غلاف گندم اول برآید و آن ریشه هاست که بر خوشه باشد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به راکب شود. ، بن هر دو ران که بر آن گوشت شرم زن است یا خاص است زنان را قاله الخلیل و قال الفراء هو لهما جمیعاً. (منتهی الارب) (آنندراج). بن هر دو ران که بر آن گوشت شرم زن است و خاص است زنان را و یا شامل مرد و زن هر دو می باشد. (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ راکب، به معنی شترسوار. (آنندراج) جَمعِ واژۀ راکب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : چه آستان که چون کعبه به خاکپای رکبان آن تمسک سزا و به مواقف و ارکان آن تنسک روا. (ترجمه تاریخ یمینی ص 453). - رکبان السنبل، آنچه از غلاف گندم اول برآید و آن ریشه هاست که بر خوشه باشد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به راکب شود. ، بن هر دو ران که بر آن گوشت شرم زن است یا خاص است زنان را قاله الخلیل و قال الفراء هو لهما جمیعاً. (منتهی الارب) (آنندراج). بن هر دو ران که بر آن گوشت شرم زن است و خاص است زنان را و یا شامل مرد و زن هر دو می باشد. (ناظم الاطباء)
دام مانندی است که بدان کاه کشند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نون در شکبان نون جمع است گویی در اصل شبکان بوده بعد به قلب کاف و باء شکبان شده است. (از نشوءاللغه ص 17)
دام مانندی است که بدان کاه کشند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نون در شکبان نون جمع است گویی در اصل شبکان بوده بعد به قلب کاف و باء شکبان شده است. (از نشوءاللغه ص 17)
کوبنده، در حال کوبیدن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بر نیک محضر فرستاد کس در توبه کوبان که فریاد رس، سعدی، - کوبان کوبان، در حال کوبیدن و به شتاب درنوردیدن: از جور سپهر سبزه وار این دل کوبان کوبان به اسفرایین آمد، ؟ (لباب الالباب چ لیدن ج 1 ص 143)، ، رقص کنان و پای کوبان: معشوقه خراباتی و مطرب باید تا نیم شبان زنان و کوبان آید، عنصری، - پای کوبان، رقص کنان، (ناظم الاطباء)، در حال پای کوبی و پای کوبیدن، و رجوع به همین کلمه ها شود
کوبنده، در حال کوبیدن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بر نیک محضر فرستاد کس در توبه کوبان که فریاد رس، سعدی، - کوبان کوبان، در حال کوبیدن و به شتاب درنوردیدن: از جور سپهر سبزه وار این دل کوبان کوبان به اسفرایین آمد، ؟ (لباب الالباب چ لیدن ج 1 ص 143)، ، رقص کنان و پای کوبان: معشوقه خراباتی و مطرب باید تا نیم شبان زنان و کوبان آید، عنصری، - پای کوبان، رقص کنان، (ناظم الاطباء)، در حال پای کوبی و پای کوبیدن، و رجوع به همین کلمه ها شود
بازداشتن زبان خود را از کسی. گویند: اکبن لسانه عنه. (ازمنتهی الارب) (ناظم الاطباء). بازداشتن زبان را. (آنندراج) (از اقرب الموارد). - اکبان لسان از کسی،بازداشتن زبان را از او. (یادداشت مؤلف)
بازداشتن زبان خود را از کسی. گویند: اکبن لسانه عنه. (ازمنتهی الارب) (ناظم الاطباء). بازداشتن زبان را. (آنندراج) (از اقرب الموارد). - اکبان لسان از کسی،بازداشتن زبان را از او. (یادداشت مؤلف)
قلعه ای است در یمن که درونش مرصع به یاقوت و درخشان همچو کوکب بود. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شهری است در یمن. (الحلل السندسیه ج 2 ص 111). نام موضعی است و مولد اخفش حسین بن حسن بدانجا بود. (از تاج العروس در مادۀ خفش، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوهی است در نزدیکی صنعاء. در اینجا کاخی وجود داشت که با نقره و سنگ بنا شده بود و اندرونش مرصع به یاقوت و جواهر بود و در شبهای تاریک مانند ستارگان درخشان می تابید و بدان جهت کوکبان گفتند. (از معجم البلدان). کوهی است که نزدیک صنعاء واقع است و بر آن کوه دو قصر است که هیچکس راه آن را نمی داند و عقیدۀ بعضی مردم آن است که آن دو قصر را از جواهر ساخته اند، زیرا که در شب به غایت درخشنده است. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 676)
قلعه ای است در یمن که درونش مرصع به یاقوت و درخشان همچو کوکب بود. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شهری است در یمن. (الحلل السندسیه ج 2 ص 111). نام موضعی است و مولد اخفش حسین بن حسن بدانجا بود. (از تاج العروس در مادۀ خفش، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوهی است در نزدیکی صنعاء. در اینجا کاخی وجود داشت که با نقره و سنگ بنا شده بود و اندرونش مرصع به یاقوت و جواهر بود و در شبهای تاریک مانند ستارگان درخشان می تابید و بدان جهت کوکبان گفتند. (از معجم البلدان). کوهی است که نزدیک صنعاء واقع است و بر آن کوه دو قصر است که هیچکس راه آن را نمی داند و عقیدۀ بعضی مردم آن است که آن دو قصر را از جواهر ساخته اند، زیرا که در شب به غایت درخشنده است. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 676)
ابن علی بن هادی کوکبانی صنعانی. از مردم صنعای یمن و از ادبا بود. به سال 1115 هجری قمری درگذشت. از آثار اوست: 1- طوق الصادح. 2- سوانح فکر الافهام. 3- دیوان اشعار که خود آن را به نام ’محاسن یوسف’ نامیده است.
ابن علی بن هادی کوکبانی صنعانی. از مردم صنعای یمن و از ادبا بود. به سال 1115 هجری قمری درگذشت. از آثار اوست: 1- طوق الصادح. 2- سوانح فکر الافهام. 3- دیوان اشعار که خود آن را به نام ’محاسن یوسف’ نامیده است.