جدول جو
جدول جو

معنی وژول - جستجوی لغت در جدول جو

وژول
شور و غوغا، شتالنگ، کعب
تصویری از وژول
تصویر وژول
فرهنگ فارسی عمید
وژول
انگیزش تحریک
تصویری از وژول
تصویر وژول
فرهنگ لغت هوشیار
وژول
((وُ))
بجول، استخوان پاشنه پا، شور و غوغا
تصویری از وژول
تصویر وژول
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بژول
تصویر بژول
(دخترانه)
نگارش کردی: بژ، برژانگ، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژول
تصویر ژول
ژولیدن، آشفته و درهم، پریشان، ژولیده، چین و چروک، چین و شکنج
واحد اندازه گیری کار و انرژی معادل ۱۰۷ ارگ (ergs) در ثانیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وصول
تصویر وصول
رسیدن، ورود
وصول کردن: به دست آوردن، پولی یا چیزی از کسی گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاروژول
تصویر کاروژول
کارفرما، سرکارگر، سرعمله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاراوژول
تصویر کاراوژول
کاروژول، کارفرما، سرکارگر، سرعمله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوژولیدن
تصویر اوژولیدن
برانگیختن، پریشان ساختن، پراکنده کردن، افژولیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژول
تصویر پژول
بجول، استخوانی که در مچ پایین دو غوزک قرار دارد، استخوان بندگاه پا و ساق، شتالنگ، کعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بژول
تصویر بژول
بجول، استخوانی که در مچ پایین دو غوزک قرار دارد، استخوان بندگاه پا و ساق، شتالنگ، کعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وحول
تصویر وحول
وحل ها، گل و لای ها، منجلاب ها، جمع واژۀ وحل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وژولیدن
تصویر وژولیدن
پژولیدن، پژمرده شدن، درهم شدن
پریشان شدن، آشفته شدن، شوریده شدن، آشفتن، آشوفتن، شوریدن، بشولیدن، پشولیدن، پریشیدن، برهم خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاراوژول
تصویر کاراوژول
کارفرما، پیشکار کارگزار
فرهنگ لغت هوشیار
شخصی که بر سر مزدوران بایستد و ایشانرا کار فرماید و نگذارد که در کار تعلل کنند سر عمله سر کارگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار اوژولی
تصویر کار اوژولی
عمل کار افژول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوژولیدن
تصویر اوژولیدن
افژولیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار اوژول
تصویر کار اوژول
پیشکار کارگزار، کاروژول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وژولنده
تصویر وژولنده
برانگیزاننده محرک بشولنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وژولیدن
تصویر وژولیدن
تحریک کردن جنبانیدن، گزاردن کارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وول
تصویر وول
جنبش حرکت، درهم تپیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژول
تصویر ژول
چین و چروک چین و شکن، درهم پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصول
تصویر وصول
الفنج دریافت، رسید رسیدن، پیوستن رسیدن، رسیدگی ورود: (... از وصول و نزول موکب ظفر قرین رتبه سپهر برین یافت)، دریافت، پیوستن عارف بحق تعالی. یا زیب وصول بخشیدن (دادن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وحول
تصویر وحول
جمع وحل، غلیژن ها لجن ها
فرهنگ لغت هوشیار
اشتالنگ کعب قاب بجول پجول، گلوله ای که طفلان بدان بازی کنند، فندق بندق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بژول
تصویر بژول
استخوان شتالنگ کعب وژول بجول بجل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وول
تصویر وول
تکان، جنبش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژول
تصویر ژول
چین و شکن، ژولیده، پریشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وژولیدن
تصویر وژولیدن
((وُ دَ))
تحریک کردن، گزاردن کارها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وصول
تصویر وصول
((وُ))
رسیدن، ورود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژول
تصویر پژول
((پَ))
استخوان بین دو قوزک پا، پستان زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاروژول
تصویر کاروژول
((وَ))
کاروژولنده، سرکارگر، سرعمله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وصول
تصویر وصول
دریافت
فرهنگ واژه فارسی سره